برند لاکشری ( تلفظ اشتباه : لاکچری ) یکی از آن مفاهیم مدیریت برند است که دامنههای فراگیر در 5 دهه گذشته داشته است که توجه مدیران ارشد، مشاوران و دانشگاهیان را به خود جلب کرده است. اگر به لیست برندهای لاکشری بینالمللی را بررسی نمایید ، سوال مهمی که به وجود میآید ، این است : چگونه میتوانند برندهای لاکشری موفقی را به وجود آورد ؟
چگونه این برندهای لاکشری معتبر خود را در طول زمان و فضا توسط مشتریانشان ، توسعه دادهاند ؟ کدام عوامل کلیدی موفقیت به یک برند خاص اجازه داده است تا رهبری و سیطره بر بازار و صنعت خود را در دست گیرد ؟
اگرچه به سوالات متعددی در حوزه برندسازی لاکشری در طول زمان به طور مرتب و مجزا در کتب و مقالات علمی پاسخ داده شده است اما همچنان، سازمانها به دنبال مدیر برندی در سراسر جهان هستند که در رزومه کاری خود، کار روی برندی موفق و شناخته را دارند. اگر دقت نمایید ، تعداد برندهای لاکشری که توانستهاند از طریق روانشناسی مصرف کننده ، مصرفکننده خود را در دست خود بگیرند و آنان را حفظ نمایند، بسیار محدود و در چندین دهه قبل به وجود آمدهاند.
با وجود حجم عظیمی از برندها ، ظهور یک برند لاکشری جدید و موفق ، کاری بسیار سخت است. ایجاد جایگاهی منحصربهفرد با تمرکز بر بازاریابی گوشهای ( بازاریابی نیش ) در بازاری بسیار بزرگ، برند لاکشری را با مشکلات بزرگتر و هزینههای سرسامآورتری روبرو مینماید. برند لاکشری در این حالت باید تمامقد هم با رقبای دور و نزدیک خود به مقابل کنونی بپردازد و هم بتواند خلاقیت و نوآوری را برای آینده در خود داشته باشد.
با افزایش رقابت و روند تغییرات کالا، شرکتها از همیشه بیشتر به دنبال ایجاد برندهای قوی، به ویژه برندهای لوکس هستند زیرا که میتوانند منبع درآمدی خویش را افزایش دهند. برند لوکس از طریق برندینگ به دنبال افزایش ارزش کلی برند و تقویت پایه مشتریان وفادار خویش هستند. با این حال، ساخت برندهای لوکس بسیار چالشبرانگیز است.
با توجه به این چالشهای ذاتی، شرکتها چگونه میتوانند برندهای لاکشری خود را در کلاس جهانی تولید و عرضه نمایند ؟ اینکه بتوان بهطور همزمان مشتریان کلیدی را جذب و تمایز خود را حفظ نمایند ، بسیار مهم است.
در این مقاله سعی خواهیم نمود تا چهارچوب عملی به مدیران اجرایی و مدیران برندها بهمنظور تقویت برند لاکشری خویش بر اساس گامهای استراتژیک کلیدی و اساسی مشخصی بردارند. این گامها شامل 5 گام اساسی است که میتواند موجب تسهیل فرایند رسیدن به یک برند لاکشری گردد.
هرچند که ما با یک نام تجاری کسبوکار ما را انجام میدهیم ، اما همینجا باید گفت که نام یک برند نیست.
برند جزء عناصر جانبی نیست . برند نکته اصلی است ( رابرت بوش از شرکت بوش آلمان )
تیم مشاوران مدیریت ایران از اولین شرکتهایی بود که بحث برندینگ و برندسازی را به شکل حرفهای و آکادمیک شروع و برخی مفاهیم را معرفی نمود، اما متاسفانه برخی شرکتهای یک نفره ؛ از واژه برندینگ و خدمات مشاوره برندینگ به گونه استفاده مینمایند که گویی برندینگ به معنای استفاده از یک نام برای برندسازی است. تمامکاری آنان انجام میدهند تبلیغات برای یک شرکت یا یک محصول است و نه عملیات مدیریت برند.
دقت نمایید که برندسازی و برندینگ یک عملیات استراتژیک است و نه فقط بحث ایجاد یک نام و سپس تبلیغات .
یک برند ، نخ طلایی است که از میان تمام تصمیمگیری یک مدیر عبور میکند.
انتخاب رنگ برند بسیارمهم است. رنگ برند اثر مهم بر درک برند توسط مشتری خواهد داشت.
اضافه نمودن رنگ به اجزای بازاریابی ، تنها هزینه زمانی دارد ، زیرا باید در خصوص رنگ تصمیمگیری نمود. انتخاب رنگ برند اگر به صورت علمی و موشکافانه صورت پذیرد، خود یک فرایند چالشبرانگیز است. علاوه بر رنگهای اصلیبرند که جزء هویت بصری برند است، میتوان رنگهای متعدد دیگری را استفاده نمود، اما تناسب نامناسب بین برخی رنگها میتواند، از قدرت رنگهای اصلی بکاهد.
حداقل نمودن تعداد رنگها برای حداکثر نمودن اثربخشی
هدف ، به یادماندن رنگها در حافظه مشتریان بالقوه و مشتریان بالفعل است. رنگهایی که تداعی کننده برند ( جزئی از تداعیات برند ) است . اگر قصد دارید تا رنگها در یاد مشتری بماند ، نباید لیست بلند بالایی از رنگ را با برند سازمانتان گره زنید. در عوض دو رنگ را به عنوان رنگ اصلی انتخاب نمایید.
چگونه دو رنگ اصلی برند را انتخاب نماییم
یکی از روشها انتخاب رنگ برند ، استفاده از خدمات مشاوره برندینگ است . راه دیگر ، استفاده از سایتهایی که برای انتخاب رنگ برند به شما کمک مینماید. به سایت colourlovers مراجعه نموده و در از منوی بالای سایت قسمت Palettes را انتخاب نمایید. اگر طیف رنگ خاصی مدنظر بود ، کد آن را یادداشت نمایید.
دو رنگ اصلی را انتخاب نمایید
اگر خصوصیات مخاطب خود را میشناسید، میتوانید با کلیک روی دکمه سبز Create رنگ خاص خود را بسازید. یادتان باشد که هدفتان انتخاب دو رنگ است. برای مثال به این رنگهای زیر دقت نمایید. رنگهایی را در طیف یکسان هستند، انتخاب نمایید.
در این رنگها ، هر جفت دارای تونالیته یکسان هستند. هر رنگ با جفت خود دارای تونالیته روشن ، تاریک و یا خنثی است.
در بین این جفت رنگها ، یک رنگ تیره و رنگ دیگر کم مایه ( رنگپریده ) است. یا به نظر میاید یکی زیر نور خورشید است و شفاف ، دیگری انگار در سایه قرارگرفته است. این رنگها باهم ارتباط جالبی نتوانستهاند برقرار نمایند. در هنگامی که با طراح حرفهای و با تجربه ( منظور ما یک فتوشاپ کار نیست . منظور کسی است که تحصیلات دانشگاهی وی در حوزه گرافیک بوده و در دنیای گرافیک ، حرف برای گفتن دارد ) کار نمایید، خواهید دید که دو رنگ با تونهای متفاوت را انتخاب مینماید.
برای رشد برند ، باید برای زیرشاخه محصول خود" بایدها " را تعریف نمایید.
تنها راه رشد یک کسب و کار ( بدون هیج استثنایی ) ، در ایجاد "بایدها" برای زیرشاخه محصولات است ، مدیریت زیرشاخههای محصولات راهی برای موفقیت شرکت و مانعی برای مقابله با رقباست. دیوید آکر ، از بزرگان علم برندینگ در جهان، میگوید : "بایدها" میتواند موجب رشد انفجاری برند شود.
بایدها، آن خصوصیات / ویژگیهای متفاوت محصول در یک زیر شاخه محصول است که موجب برتری برند میشود.
تحقیقات نشان داده است که با تمرکز بر رقابت برندینگ در زیر شاخه محصول ، رقبا مجبور به تمرکز بر زیر شاخه ها شده و تاب و توان رقابت با برند اصلی را نخواهد داشت.
رقابت بر زیرشاخه
برای رشد برند باید به دنبال پیروزی در تمام رقابتهای تجاری باشیم. رقابت بر زیرشاخه زمانی آغاز میگردد که شرکت به دنبال ایجاد بایدهایی باشد که از طریق آنها به تعریف و بازتعریف زیرشاخه ها بپردازید.
بایدها شامل :
یک ویژگی خاص در یک محصول . مثل وجود فیبر در ماست.
ارائه یک محصول که شامل یک یا چند محصول دیگر باشد ( ترکیبی از چند محصول ) . مثل مایکروسافت آفیس.
ایجاد یک محصول برای بخش خاصی از بازار. مثل تولید شکلات برای بیماران با قند بالا.
ارائه خدمات یا محصولات با قیمت بسیار پایین تر حد تصور . مثل خط هواپیمایی JetBlue.
حضور یک چهره خاص در کنار سازمان به عنوان برند کاراکتر / یا کارتونهایی که در خصوص خطوط هوایی Southwest در نشریات و سایتها منتشر میشود.
شرکت مشاوره مدیریت اینتربرند آمریکا Interbrand "متخصص در حوزه مدیریت برند و ارزش گذاری برند" لیست 100 برند ارزشمند دنیا در طی سال 2015 را برای 16امین سالی متوالی اعلام نمود. تیم مشاوران مدیریت طبق سنوات (ارزشمندترین برندهای2013 / ارزشمندترین برندهای2014 ) این اطلاعات برای شما محیا نموده ایم.
برندهای اپل و گوگل در بالاترین جایگاه در رده بندی برترین برندهای سال 2015 قرار گرفتند.
برند اپل معادل 170.276 میلیارد دلار ارزشگذاری شده که نسبت به سال 2014 به میزان 43 ارزش آن افزایش داشته است. گوگل نیز با افزایش 12 درصد ارزش برند خود روبرو شده است.
برند اپل در سال 2014 ارزشی معادل 118.863 میلیارد دلار و در سال 2013 ارزشی معادل 98.316 میلیارد دلار بوده است.
پنج برند جدید Lego, PayPal, MINI, Moët, Chandonand, Lenovo نیز امسال به این لیست تازهوارد شدهاند.
برند Lenovo بعد از Huawei (در سال 2014 وارد این شده است ) دومین برند از کشور چین است که توانسته به لیست ردهبندی پرارزشترین برندهای جهان در طی سال 2015 وارد شود.
درمجموع 28 جایگاه این لیست به برندهای خودرویی و تکنولوژی به خود اختصاص دادهاند.
ارزش برندهای مرتبط با تکنولوژی درمجموع 33.6 درصد کل ارزش برندهای این لیست را تشکیل دادهاند.
بیشترین رشد ارزش برند مربوط به فیس.بوک با 54درصد بوده است و چهار برند دیگر نیز بهقرار زیر است :
برند Brand و شهرت Reputation بسیار محکم به یکدیگر متصلاند اما مترادف نیستند. این مطلب را ارائه مینمایم زیرا که در بسیاری از شرکتها در هنگام شروع پروژه مدیریت برند یابرندینگ، با این مسئله روبرو شدهام و از مدیران میشنوم که پروژه برند را به پروژه شهرت نام تجاری برای فهم بهتر نیرویهای انسانی سازمان خود، ترجمه مینمایند. حتی مدیری درخواست نمود که ما نیز از واژه شهرت سازی بهجای برندسازی استفاده نماییم !!
این مورد بسیار عادی است که عموم مردم، برند داشتن را با شهرت داشتن مترادف میدانند.
با توجه به اینکه برند و شهرت هردو از نوع داراییهای نامشهود (ناملموس/ غیر عینی) شرکت هستند، این ناملموس بودن سبب میشود که تفسیر یکسانی از این دو واژه در ذهن مدیران ایجاد گردد. همچنین موجب شده است تا گرایش و هدفگذاری مدیران به برندسازی و ایجاد شهرت از یک مسیر واحد برنامهریزی گردد.
شهرت و برند، هردو از مسیر برقراری ارتباط با مخاطب شکلگرفته و به دنبال بهبود شناخت و درک مخاطب از کالا یا خدمت هستند.
ازنظر من عملکرد برند دارای ماهیت چندگانه و اثری افزاینده دارد. هدف از برند و عملیات برندسازی، ایجاد اشتیاق و تمایز است. تحریک خریداران به پرداخت وجه بیشتر برای محصولات و خدمات سازمان بهجای اینکه آن پول را جای دیگر صرف نمایند. شهرت حاصل جمع کل سوابق کاری سازمان است.
به زبان ریاضی میتوانم عملکرد برند را به عمل ضرب و شهرت را با عمل جمع تشبیه نماییم.
پس شهرت عبارت است حاصل جمع فعالیتها و اظهارنظرهای گذشته تا امروز سازمان است. در این حالت برند ساخته میشود که این شهرت به را کسب درامد و پول نزدیک نماید. پس یکی از وظیفه مدیریت برند، حفاظت از شهرت سازمان بهمنظور حفظ اعتماد و اعتبار است.
برند نقشی پویا و کنش گرا، اما شهرت نقشی تدافعی دارد. ولی هر دو برای سازمان ضروری است.هر یک میتواند دچار مشکل شده و آسیب ببینند و آسیب یکی بر دیگری تأثیر خواهد گذاشت.
آقای Warren Buffett (مولتی میلیاردر آمریکایی – موفقتر سرمایهگذاری قرن بیستم ) اظهار نموده است :
شهرت شبیه به عضوی از بدن است که میتوان آن را حفظ نمود، اما نمیتوان آن را ترمیم نمود.
جالب آنکه در مقالهای که اخیرا در The sloan Review از دانشگاه MIT مطالعه نمودم به همین مورداشاره شده است و این دو را بهاختصار مقایسه نموده است:
"برند یک مفهوم مشتری محوری است. شهرت یک مفهوم شرکت محور است. برند در مورد ارتباط و تمایز است و شهرت در مورد حقانیت و درستی".
شهرت، موتور محرک برند و کسبوکار شما است. اعتبار و ثبات شهرت سبب جذب مردم، سرمایهگذاران و رهبران خواهد بود. حمایت سهامداران در تخصیص منابع در دسترس خود به سازمان در اثر وجود برند خواهد بود.
همپوشانی عناصر شهرت و برند، این ترتیب نسبتا ساده را پیچیده مینمایند :
برندها موجب افزایش میزان قضاوت مردم در خصوص افراد درون سازمان ( در مورد شیوه کسبوکار یا شبکه توزیع و پخش مورداستفاده، روش جذب رهبران و کسانی آنان را به یکدیگر مرتبط میسازند ) شده است. آگاهی ( دیگر نقطه اشتراک بین برند و شهرت ) از برند و فعالیتهای سازمانی در شبکههای اجتماعی نیز خود باعث ایجاد تلفیق بیشتر شهرت و برند خواهد شد.
اما خطر تمرکز بر یکی از این دو نیز در مقاله the Sloan Review مورداشاره واقعشده است :
تمرکز بر شهرت به بهای عدم توجه به برند موجب پژمرده شدن محصول در بازار میگردد. از طرف دیگر، توجه به برند به قیمت نادیده گرفتن شهرت میتواند به خطر مشابه بی انجامد، مانند پایین آمدن ارزش سهام، مشکل در استخدام نیروی انسانی نخبه و شایسته و حتی تحریم محصولات توسط مشتریان.
یک برند قوی لزوما معرف یک شهرت خوب نیست. از طرف دیگر، شهرت خشکوخالی نیز نمیتواند معرف وجود یک برند قوی باشد.
پس امکان آن وجود دارد که محصول شما در بازار حضورداشته و آگاهی از برند بالایی داشته باشد اما بدون اعتماد و علاقه مخاطبان خویش. مانند یک برند از یک شرکت تولیدکننده بسیار مشهور خودرو که امنیت و امکانات محصولاتش بسیار سطح پایین است و مخاطبانش از آن به بدی یادکرده و حتی مورد تمسخر قرار میدهند.از طرف دیگر این امکان وجود دارد که علاقه و اطمینان به برند شما در یک حلقه محدودی از مخاطبان شکلگرفته و عملا برندتان ناشناخته باشد.
در هر دو حالت، برند پایینتر از حد توان خود ظاهرشده و بر توانایی آن در عرصه رقابت اثر منفی خواهد داشت که موجب کاهش سودهی و نرخ رشد سازمان خواهد بود.
شخصا در بسیار موارد دیدهام که مدیران ارشد سازمانها به دنبال شهرت سازمان هستند، زیرا تعیینکننده نحوه اظهارنظر مردم در خصوص شیوه مدیریت آنها خواهد بود. هیچکس علاقهای به کار در یک سازمان فاسد و آلوده ندارد. اما ازآنجاییکه برند و برندینگ را بهعنوان بخشی از کار روزمره اداری خود نمیبینند، درنتیجه نسبت به برند احساس مسئولیت نمینمایند.
بازاریابان نیاز اساسی به تغییر نحوه نگرش مدیران ارشد سازمان خوددارند. این مدیران باید درک نمایند که برند تنها بیانگر احساسات سازمان نسبت به مخاطبان بیرونی نیست، بلکه بیانگر برنامه استراتژیک و نقشه رشد سازمان است.
برند چیزی است که همه رهبران سازمان باید نسبت به آن مسئول و پاسخگو باشند، زیرا برند نقطه اشتراک تمام مدیران سازمان است. از سوی دیگر، شهرت نیز نباید بهصورت بخشی ازبازاریابی ( اینکه چگونه مردم در مورد ما صحبت نمایند) در سازمان خود را نشان دهد، بلکه باید بهصراحت موجب تصدیق و حمایت مردم از "چیزی که سازمان است" یا "برای آن تلاش میکند" گردد.
برای بروز یک همچنین سینرژی مناسبی بین برند و شهرت میبایستی تیم بازاریابی زمانی کمتری را صرف مشاجره بر سر دستورالعملها نموده و زمانی بیشتری را به یکپارچگی استراتژیها و آموزش مدیران ارشد تحصیلکرده سازمان بهعنوان یک ارزش مشترک، تخصیص دهند.
حال اگر بخواهم از دیدگاه تحقیقاتی و آکادمیک به رابطه برند و شهرت نیز اشارهای نماییم، باید به نتیجه تحقیق Hill+Knowlton Strategies اشاره نمایم که نشان میدهد بین برند و شهرت رابطه بسیار معنیداری (60% -90%) وجود دارد.
این تحقیق نشان داده است که چگونه شهرت بر برند اثر گذاشته و برند چگونه موجب گسترش شهرت میگردد و نیز چگونه هر دو اینها بر رشد سازمان اثر خواهند داشت.