برند شما شاید ارزشمندترین دارایی شرکت شما میباشد. اگر اینطور است، پس ساخت یک برند قوی ، مهمترین وظیفه شماست (به همین دلیل است که ما راهنمای انتخاب برند یا انتخاب اسم شرکت را فراهم آوردهایم ). متقاعد نشدهاید؟ به این موضوع فکر کنید که یک برند مناسب برای شرکت تولیدی یا خدمات حرفهای چیست.
تعریف برند شما
برند حرفهای ، اعتبار شرکت شما است و با قابل مشاهده بودن آن در بازار درک میشود. برند باید به پیرامون خود هاله اعتماد و اعتبار داشته باشد. به یاد داشته باشید که برند با شهرت متفاوت است. قدرت برند شما را میتوان به عنوان شهرت و قابل مشاهده بودن آن سنجید.
قدرت برند = شهرت * قابل مشاهده بودن
یک بعد دیگر نیز در خصوص برند شما وجود دارد. این بعد همان “ارتباط برند” است و میگوید که برند شما تا چه اندازه به مشتریان مخاطب مرتبط است.
تعریف توسعه برند
توسعه برند فرایند ایجاد و تقویت برند است. هنگامیکه ما بهبه عنوان تیم مشاوران مدیریت ایران IranMCT به شرکتها کمک میکنیم تا توسعه برندشان انجام دهند، این فرایند را به سه فاز یا مرحله تقسیمبندی مینماییم که تماما بر اساس 10 اصل توسعه برند هستند.
سه گام توسعه برند
مرحله اول انتخاب استراتژی برند درست و همسو با اهداف کسبوکارتان میباشد.
مرحله دوم ایجاد همه ابزارهایی است که برای اطلاعرسانی در مورد برند نیاز دارید، از قبیل لوگو، عنوان برند، و وبسایت.
برندسازی کلینیک دندانپزشکی یک ضرورت حیاتی است ، زیرا که افزایش روز افزون تعداد کلینیکهای تخصصی در تمام سطح کشور ، رقابت برای جذب بیمار بسیار شدید شده است. بنابراین میتوان گفت برندسازی کلینیک دندانپزشکی راه غیرقابلانکار برای جذب بیمار برای کلینیک دندانپزشکی ( تبدیل مشتریان بالقوه به مشتریان بالفعل ) و در مرحله بعد تبدیل مشتری بالفعل به مشتریان وفاداری است. ایجاد وفاداری بیماران به کلینیک دندانپزشکی بسیار سخت و ساده است. سخت است اگر برنامهای وجود نداشته باشد. با بسیاری از دندانپزشکان جلساتی داشتیم و متوجه شدیم که آنان تفاوت بین بازاریابی، تبلیغات و برندسازی را به درستی درک نکردهاند و اغلب مشاورههای غیرعلمی دریافت شده نیز آنان را به سوی تبلیغات برنده است. حتی با بررسی تبلیغات صورت گرفته نیز به این نتیجه رسیدم که بیشتر توجه این تبلیغات نیز بدون استراتژی بوده و صرفا به تولید ( عکس و فیلم و نوشته ) محتوا و انتشار آن در فضای مجازی ختم شده است. چرا ؟
برندسازی کلینیک دندانپزشکی – چگونه یک برند خدمات دندانپزشکی موفق باشیم ؟
نمونه کار در حوزه برندسازی کلینیک دندانپزشکی
برای برخی، رفتن به کلینیک دندانپزشکی ، یک کار ضروری ولی بسیار ناخوشایند است. صندلی بی دسته و شیب داری که محاصره شده در کلی شلنگ و وسیله، نور شدید، ناراحتی “آه و اوه بیمار” و ابزارهای دردناک و پر سروصدا میتوانند منبع هراس باشند.
برای ایجاد یک تجربه لذتبخشتر، ما در تیم مشاوران مدیریت ایران ، به عنوان متخصص برندسازی و با تمرکز بر برندسازی کلینیک دندانپزشکی – در هنگام برنامهریزی برای پزشکان معتقدیم :
تعداد افرادی که کلینیک را میشناسند باید بیشتر شود ، در هنگام رزرو باید درکی درستی از کلینیک داشته باشند و احساس راحتی نمایند.
اما چه چیزی سبب میشود که مردم یک کلینیک دندانپزشکی را بر دیگری ترجیح دهند؟ این همان عاملی است که هر کسبوکار موفق را از یک کسبوکار ناموفق متمایز مینمایند : برندسازی / برندینگ Branding .
شرکت مشاوره مدیریت اینتربرند Interbrand به عنوان صاحب نظر در عرصه تعریف استانداردهای برندسازی و همچنین ارائه دهنده یک استانداردارزش گذاری برنددر جهان، لیست ۱۰۰ برند ارزشمند دنیا در طی سال ۲۰۱۶ را برای ۱۷امین سالی متوالی اعلام نمود. تیم مشاوران مدیریت طبق سنوات ( ۲۰۱۳ , ۲۰۱۴ , ۲۰۱۵ ) این اطلاعات برای شما محیا نموده ایم.
برندهای اپل و گوگل در بالاترین جایگاه در ردهبندی برترین برندهای سال ۲۰۱۶ قرار گرفتند.
برند اپل معادل ۱۷۸.۱۱۹ میلیارد دلار ارزشگذاری شده که نسبت به سال ۲۰۱۴ به میزان ۵% ارزش آن افزایش داشته است. گوگل نیز با افزایش ۱۱% درصدی ارزش برند خود روبرو شده است.
ارزش برند اپل Apple در سالیان اخیر :
سال ۲۰۱۵ ارزشی معادل ۱۷۰.۲۷۶ میلیارد دلار
سال ۲۰۱۴ ارزشی معادل ۱۱۸.۸۶۳ میلیارد دلار
سال ۲۰۱۳ ارزشی معادل ۹۸.۳۱۶ میلیارد دلار
ارزش برند کوکاکولا در سال ۲۰۱۶ با ۷% کاهش روبرو بوده ، با این وجود اما همچنان در جایگاه سوم قرار دارد.
برندینگ مفهومی پیرامون مدیریت برداشت یا درک مشتری از محصول و خدمات شرکت است. باید بدانید که ادراک بر 3 نوع است (ادراک حسی، ادراک خیالی و ادراک عقلی) و مدیریت برند بهنوعی مدیریت ادراک است.
در اینجا به بیان رابطه برند با ادراک حسی خواهم پرداخت.
رابطه احساسی (رابطه عاطفی) Emotional connection بین برند و مشتری، یکی از پنج ستون اصلی از یکی از چندین روش ارزشگذاری برند در تعیین ارزش حقوق صاحبان سهام است (چهارستون دیگر این روش : آگاهی، تمایز مرتبط، ارزش، دسترسی). مشتری ابتدا باید برند را بشناسد، سپس بدان علاقهمند شده، در پایان به برند اعتماد کرده و احساس نماید که رابطه احساسی با برند، برقرار نموده است.
افراد به دلایل زیر، بهصورت احساسی با برند رابطه برقرار مینمایند :
1- برند، سمبل چیزی است که برای فرد بااهمیت است و ارزشهایی را با آنان به اشتراک میگذارد. 2- برند، فعال و با طراوت است و ارتباط احساسی خود را در سطوح متفاوتی از احساسات با افراد برقرار مینمایند. 3- برند، منحصربهفرد است. 4- برند، قابلتحسین است. 5- برند با افراد تعامل پایدار دارد و هرگز آنان را ناامید نمینماید. 6- برند به افراد، حس خوبی منتقل مینماید.
راههای بسیار زیادی برای ایجاد رابطه احساسی بین برند و مشتری وجود دارد. از تبلیغات و تماس مستقیم با مشتری تا عضویت مشتری در سازمان و یا ایفای نقش پشتیبانی (اسپانسرینگ) دررویدادهای بازاریابی Events سازمان میتواند باشد. رابطه احساسی قادر است که مشتری را از سطح وفاداری به برند به سطح پایانی ارزیابی یک برند ببرد، این سطح از ارتباط با برند را "طرفدار برند" یا "مدافع برند" Brand Advocacy مینامند . در این سطح است که مشتری، دیگران را به حمایت از برند مدنظر، ترغیب و وادار مینماید.
در این میان یک نکته بسیار حائز اهمیت است، باید کارکنانی که در خط آتش سازمان بهصورت مستقیم با مشتری در ارتباط هستند، حتما قابلاعتماد، مفید، باادب، مهربان، شاد و دوستانه به نظر آیند. لیست فوق باید همدلی، خوب و فعال گوش دادن و اطمینان دهندگی را اضافه نمایید. برای دستیابی به نیروی انسانی مناسبی که بتواند تمام موارد فوق را رعایت نماید حتما باید فرایند ارزیابی ضمن استخدام، آموزش و فرهنگسازمانی را نیز موردبررسی قرار دهیم و مشکلات آن را مرتفع سازیم.
به یاد داشته باشید، ارائه خدمات مناسب، در مشتریان حس خوبی ایجاد مینماید که سبب رفتار مناسب با کارکنان خواهد شد و اینگونه رفتار، توان کارکنان سازمان را برای حل مشکلات مشتریان افزایش میدهد. اعتماد به برند در طی گذشت زمان ایجاد میگردد، برای اینکه در این مدت، برند دیگری با ایجاد اعتماد ناپایدار و یا کاذب، سهم بازار شما را نگیرد، باید بتوان با ارائه تضمین بیقیدوشرط بهسرعت ریسک حضور اینگونه برندها را کاهش دهد.
روشهای بسیاری برای ایجاد وفاداری در مشتری وجود دارد. مثال : 1- همواره نام تجاری مشتری را تشویق نماید، تعامل مشتری با برند را مدیریت کرده و شکل دهد. (تا زمانی که تعامل لذتبخش باشد و دارای سود دوجانبه و بر ضد خواسته مستری نباشد، حتما مشتری در آن مشارکت مینماید) 2- برند باید به دنبال راهی برای ایجاد ارزش برای مشتریان باشد، بهویژه ارزشی که توسط کالا و خدمات سایر رقبا قابلارائه نباشد.
در کتاب The Dream Society به قلم رالف جنسن، به مطلب جالبی برخوردم. به عقیده وی ما از "جامعه اطلاعاتی" در حال گذار به "جامعه رویایی" هستیم. (با این ترتیب باید به موجهای سهگانه آقای آلوین تافلر موج چهارمی اضافه گردد). این جامعه دارای احساسات و عواطفی رویایی است که خیالپردازی و داستانسرایی خالق ارزشهای آنان است.
وی شش "بازار نوظهور حس محور" را معرفی نموده است:
1. ماجراجویی 2. گروه اجتماعی با نقاط اشتراک قوی (باهم بودن، دوستی، و عشق) 3. اهمیت متقابل به یکدیگر 4. ابراز وجود ("من چه کسی هستم؟") 5. آرامش ذهن 6. مبارزه و تلاش برای حفظ یا رسیدن به چیزی (اعتقادات)
هر برندی که به دنبال خلق رابطه حسی است، باید به دنبال راهی برای تحریک این احساس باشد.
شاید با یک مثال از همین کتاب بتوانم توضیح بهتری ارائه نمایم.
در ابتدای هزاره جدید، برند Pedigree رهبر بازار در تولید غذای سگ بود، هرچند که بعد از مدت کوتاهی سهم بازار خود را در مقابل برندهای رقیب در تمام سطوح قیمتی محصولات، از دست داد. در این زمان، تمرکز اصلی برند بر تولید و ارائه پیامهایی در خصوص ویژگی و خصوصیات محصولات به مخاطب بود. در سال 2005 ، آژانس تبلیغاتی TBWA به این شرکت پیشنهاد میدهد که بهجای تمرکز بر ویژگیهای عملکردی محصول به تولید پیامهایی تحت عنوان(عشق به سگها) بپردازد، یعنی بهجای اثر بر مغز مشتری بر قلب وی اثرگذارند.
امروز، این برند با ارائه مشاوره در مورد نگهداری و تغذیه سگ و تاسیس یک خیریه برای پیدا نمودن سرپرست برای سگ، به دنبال بیان حس عشق است.
امروزه مفهوم بازاریابی منسوخ شده و مفهوم «برند» جایگزین آن گشته است. Al Ries & Laura Ries
برند : دسته ای از تداعیات در مورد شرکت،محصول،خدمات و اسم و لوگو و سایر اجزاء برند در ذهن فرد بوده و در جهت ارائه و معرفی ارزش پشنهادی به مشتریان و دیگر ذینفعان می باشد. هرچی ارزش پیشنهادی خود را بتوانید معرفی و ارائه نمایید، موفقتر خواهید بود.البته باید به این نکته توجه نمود که این ارزش پیشنهادی هر چقدر با ارزش پیشنهادی رقبا متفاوت باشد، بهتر است.
برندینگ : نفوذ یا تزریق تداعیات مورد نظر خود در ذهن مخاطب است. این مورد با استفاده از کلیه روش های ارتباط با مشتریان و ذینفعان است.
برندینگ به دنبال 2 هدف است:
1-شناخت شرکت توسط مشتریان (محصولات و خدمات).
2-مشتریان ما را درک و حس نموده و در مورد ما فکر نمایند. سعی می نماییم تا به روشی که برای مشتریان قابل فهم باشد، محصولات و خدماتمان معنا دار نماییم.
1-اثر شناختی برند:
برندBrand که ازکلمه Brandr ( از زبان سوئدی ریشه میگیرد) به معنای سوزاندن و یا نشانه گذاری برای شناخت است.
اولین هدف از برند، شناخت کالا و یا خدمات توسط مشتریان و متمایز شدنشان از رقباست.
- مشخص شدن (تابلو شدن): کمک به برجسته شدن کالا و خدمات شرکت
- ثبات: استفاده مکرر در جهت افزایش شناخت و به یادآوری برند
2-اثر معنایی برند:
دومین هدف برندینگ، ارتقاع و تقویت معنای برند در ذهن مشتریست. سعی می نماییم تا به روشی که برای مشتریان قابل فهم باشد، محصولات و خدماتمان معنا دار نماییم.برای همین است که به مدیریت برند با عنوان مدیریت معنایی برند یاد میشود.
با توجه به مشکلات پیش روی مدیران بازاریابی، عناصر اصلی برند تنها در جهت تقویت اثر شناختی برند و یا تسهیل اثر شناختی و اثر معنایی برند بکار گرفته میشود. پس هدف مدیر بازاریابی (مدیر برند به صورت تخصصی در شرکت های بزرگ) افزایش میزان رسوخ تداعیات در ذهن مخاطب است (تزریق معنای برند از طریق کانالهای ارتباطی و آمیخته های بازاریابی).
نقش کانال ارتباطی بازاریابی:
کانال ارتباطی نقش حیاتی (البته نه همیشه) در برندینگ کالا و خدمات شرکت ایفا مینماید. این همان جایی است که ما میگوییم : برندینگ تبلیغات نیست، برندینگ اجاره بلیبرد، تیز تلویزیونی و چاپ چوستر نیست. اینها فقط کانال ارتباط با مخاطب هستند. کانال ارتباطی ابزاریست برای پیاده سازی برنامه های مدیریت برند.پس برند از نوع برنامه است.تبلیغات تنها ابزاری در جهت معرفی و تقویت اثر شناختی و اثر معنایی برند است.
کیس (مطالعه موردی برندینگ) Tiffany & Co :
Tiffany & Co نام برند یک شرکت است که عناصر اصلی برندینگ آن یک "جعبه آبی رنگ" و "نام" آن است.
هردوی این عناصر در پی القای مفاهیمی مانند عقلانیت،احساس و سنبلیک بودن به عنوان تداعیات برند در ذهن مشتریان و ذینفعان است. در این مسیر با استفاه از آمیخته های بازاریابی سعی در القای این امر دارد:
با بکارگیری جواهرات درخشان و باکیفیت و متناسب با آن اقدام به مانور قیمتی مینماید.
با تاسیس نمایندگی های فروش در محل های ممتاز (با کلاس).
طراحی مناسب داخل نمایندگی ها.
ارائه خدمات مناسب و به جا.
همه موارد فوق جزئی از بازی با آمیخته های بازاریابی است که باعث رسیدن به مفهموم برندینگ خواهد بود.
توجه نمایید که رسیدن پاسخ سوالات زیر در مورد یک برند، کار تخصصی یک مدیر برند حرفه ای است:
چه چیزی را القاء کنیم ؟
چطور القاء کنیم ؟
چه موقع القاء کنیم؟
از چه طریق القاء کنیم ؟
کدام القاء را چرا،چگونه،کجا و از چه طریق حذف کنیم؟
در آینده، بازاریابی و برندینگ در زیرمجموعه یک خانواده محصول بیشتر رسوخ کرده و برای محصولات، زیرشاخههای Subcategory بیشتری ایجاد میگردد (خانواده محصول پیچیدهتر میگردد) و درنتیجه رقابت از حوزه برند اصلی به رقابت بر زیرشاخه Subcategory Competition برند خواهد رفت و درنتیجه اینکه در رقابت گفته میشود "برند من از برند تو بهتر است" جایگاه کماهمیتتری پیدا خواهد نمود. زیرا وجود یک مزیت رقابتی نادر و تا حدودی پایدار موجب ایجاد رشد و سودهی پایدار خواهد بود. این نوع مزیت تنها در زیرشاخههای محصولات قابل ایجاد خواهد بود. ( برای مثال: یک شرکت تولیدکننده بتن، تنها به دنبال معرفی انواع بتن سبک، منعطف و بسیار مستحکم برای پلهای معلق در کشوری با بازاری بالفعل و جذاب باشد).
از یک زیرشاخه به زیرشاخه دیگر، رشد واقعی ناشی از افزایش سهم بازار نیست، بلکه ناشی از این است که برند اصلی در زیرشاخه خود دارای محصولی است که بهعنوان محصولی جدید به بازار معرفیشده است و در آینده اگر توسط سایر رقبا نیز محصولی مشابه با آن تولید گردد، همچنان مزیت رهبری را یدک کشیده و از مزیت "نمونه اول" بودن خویش سود خواهد برد و بهعنوان مبنایی برای مقایسه کیفی و قیمتی خواهد بود.
اینچنین برندهایی برای خلاقیت و نوآوری و ایجاد اهداف شناور، به این عمل به صورت یک استراتژی مینگرند.
با مدیریت ادراک و نگرشها، مشتریان را بهسوی زیرشاخههای برند سوق داده و اینگونه است که رقابت برندینگ را در زیر شاخهها یک سازمان را به موفقیت خواهد رساند. در مدیریت برند به ربط برند Brand Relevance به عنوان یک راهکار استراتژیک اشاره میشود که به ساخت و ایجاد زیرشاخههای برند و راهکارهای پیروزی در جنگ زیرشاخه برندها میپردازد.
این عمل در برندهایی نظیر Tesla, Red Bull, IKEA, Gillette و بسیاری دیگر، قابلمشاهده است. برندی تحت عنوان Chobani در بازار مواد غذایی از همین استراتژی برندسازی استفاده نموده است.
آقای حمدی اولوکایا (یک کارآفرین آمریکایی، کرد تبار) و صاحب یک کسبوکار کوچک (در حوزه تولید پنیر) در سال 2005 کارخانه تولید ماستی در نیویورک از Kraft خریداری نمود (این برند رهبر بازار تولیدات لبنی در سطح جهان است) .
هدف او تولید ماست چکیده بدون چربی Greek yogurt بود، محصولی که غولهایی نظیر Dannon یا Yoplait آن را بسیار کم تولید میکردند.
او این محصول را Chobani نام نهاد و در مدت 5 سال 1.4 میلیارد دلار با آن پول ساخت. سهم وی از بازار زیرشاخههای ماست چکیده از 0.7% در سال 2006 به 52% در سال 2014 رسید. وی رقابت را در زیرشاخهها این برند برده بود.
4 درسی که میتوان از برند چوبانی گرفت، عبارتاند از :
1 - هر محصول دارای یک ارزش پیشنهادی مشخص است. غلیظتر بودن آن موجب شده که بافتی متراکمتر و خامهایتر داشته باشد. در مقایسه با ماستهای مشابه در بازار، با همان میزان کالری، دارای دو برابر پروتئین است، قند و کربوهیدراتش به نصف رسیده است. این محصول دقیقا همان چیزی است که افراد علاقهمند به دریافت پروتئین غیر گوشتی به دنبال آن هستند (بهخصوص افراد گیاهخوار و ورزشکارها). قند و کالری و هیدروکربن پایین این محصول نیز افرادی که به دنبال کاهش وزن و سلامت هستند را به خود جذب نموده است و برایشان برندی پرارزش است.
2 - چوبانی یک بستهبندی حرفهای و با هویت بصری واحد را بکار گرفته است. ظرف این محصولات کوتاهتر و عریضتر (فربهتر) است از ظرف ماستهای اولیه و روتین در این بازار و همچنین از رنگهای زنده گوناگون و مشخصی برای هر واحد محصول استفاده مینماید. برای هر یک از زیرشاخههای محصول یک سمبل اختصاص داده است تا در هنگام انتخاب زیرشاخههای این ماست، "جستجوی بصری برند" آسان گردد. این خود بهگونهای به تصمیم مشتری اعتبار و هویت میدهد و خیال مشتری را راحت مینماید که برای چیزی پول میدهد که بدن وی به آن نیاز دارد و فاقد چیزهایی که بدنش به آن نیاز کمی دارد.
3 - چوبانی خود را بهعنوان یک زیرشاخه محصول پوزیشن نموده است (ماست / ماست چکیده / ماست چکیده سلامت ) و نه یک محصول جدید. این نوع برندسازی بر یک زیرشاخه محصول همان بازاریابی نیچ یا دستهای نیست. زیرا بازاریابی و برندینگ بر زیرشاخههای برند به ما اجازه تولید انبوه را داده و میتوانیم بخشبندی انجامشده در بازار را توسعه دهد.
4 - چوبانی به مبارزه طلبیده شد. بعد از موفقیت این برند. Dannon و Yoplait تلاش به تولید محصولاتی مشابه دست زدند اما با جایگاهی که چوپانی بهعنوان " نمونه اول" در ذهن مخاطب ایجاد نموده بود و با خلاقیت و نوآوری جاری در این سازمان و ایجاد چهارچوب ذهنی مناسب برای مشتریان خویش، سهم بازار وی به 40% کل بازار رسید و این نشان از شکست رقبای بزرگ خویش در زیرشاخههای یک محصول است.
چوبانی بسیار خلاق است. او محصول جدیدی با 100 کالری تحت برند Simply 100 معرفی نمود. درپوش ظرف این ماست جدید با یک زائده برای جدا کردن این در پوش و به شکل یک زغالاخته طراحیشده است.خط تولید محصولات صبحانه خود را Chobani Oats نامگذاری نموده و ماستهای طعم دار فصلی را Chobani Indulgent نامگذاری نموده است. یک سری ماستهای ارزانقیمت و همچنین ماستهای پرچرب برای پختوپز و جایگزینی برای خامهترش نیز دارد. چوپانی کافههایی زیبا برای خردهفروشی محصولات خود نیز تاسیس نموده است. علاوه بر آن یک زیرشاخه بهعنوان ماست حاوی چاشنیهایی از مواد طبیعی و گیاهی ارائه نموده است.در یک کمپین تبلیغاتی برندینگ تحت عنوان “How Matters” این برند به اهمیت فرایند آمادهسازی ماست اشاره مینماید و آن را به آمادهسازی یک ورزشکار برای حضور در رقابت المپیک تشبیه مینماید. ویدیو مرتبط در سایت آپارات
مطالعه موردی فوق نشان میدهد که چگونه یک برند تازهوارد با منابع اندک قادر است تا در مدت 6 سال کسبوکار خود را به میزان 1.4 میلیارد دلار رشد دهد. برندهای غالب و سلطهجوی بازار معمولا به دنبال این هستند که نشان دهند "برند من از برند تو بهتر است" و به افزایش ثابت سهم بازار در یک طبقه بخصوص از محصولات هستند. صدالبته که این برندها به رشد پایدار سود خواهند رسید. اما، زیرشاخههای جدیدی که سهمی در حدود 1% بازار را به خود اختصاص دادهاند را موردتوجه قرار نداده و بر آن سرمایهگذاری نمینمایند، زیرا که معتقدند که این بخش از بازار بر کسبوکار آنان اثرگذاری خاصی ندارد و آنان را تهدید نمینماید.
ماهاتما گاندی در جایی گفته است : " ابتدا شما را نادیده میگیرند، سپس شما را مسخره مینمایند، سپس با شما مبارزه مینمایند، سپس شما پیروز میشوید".
این دقیقا داستان زندگی برند چوپانی در دهه اول زندگیاش است.
حتما در حوزه بازاریابی با بحث برندینگ و نیز بازاریابی محتوا (بازاریابی مفهوم) برخورد نمودهاید. در تمام این موارد حتما مدیریت گفتمان برند با مخاطب از کانال مدیریت محتوا بسیار حائز اهمیت است. حتی اگر محتوای تولید شده از نوع محتوای همواره سبز باشد، همچنان باید به عناصر سازنده آن دقت نمود.
اگر محتوای تولیدی شدهی شما حاوی لوگوی شرکتتان نباشد، چگونه مخاطبتان باید به ماخذ و برند تولیدکننده این محتوا پی ببرد ؟
اگر مخاطبین از طریق کانالهای رسانهای متفاوت به محتوای تولیدشده ما دسترسی پیدا مینمایند، چگونه اینان باید متوجه شوند که یک برند پشت تمام این تولید محتواست ؟
اگر توجه و دقت کافی نداشته باشید، اجزای مجموعه محتوای تولیدشده دارای صدا و آهنگ همگون و هم آهنگ نبوده و اجزای تشکیلدهنده بازاریابی شما به ایجاد یک تصویر واحد از برند منجر نخواهد شد. این امر خود سبب میگردد که برند نتواند با ادبیاتی ثابت با مخاطبش دیالوگ داشته باشد.
این تجربه ناپایدار از برند، غالبا در کسبوکارهای در حال رشد و یا گاه در زمانی که محتوا توسط فردی در خارج از سازمان و تنها به سفارش سازمان تولید میگردد، مانند زمانی که یک مترجم آزاد freelancer قرار است تعداد زیادی از متون چند سایت را برایمان ترجمه نمایید. در این صورت مکررا دیدهام که نوع ادبیات و متون انتخابشده بسیار متفاوت با سایر محتویات پیشتر تولیدشده است و حتی لغات تخصصی کاربردی آن حوزه فنی و علمی بهدرستی برگردانده نشده است و یا اصلا محتوای تولیدشده مورد نیاز مخاطبین نبوده است.
شاید از خود بپرسید که چرا صدای برند مهم است ؟ صدای برند به معنای ایجاد یک وجهه انسانی برای برند است. صدای برند به شما اجازه میدهد که در فضای تخصصی، جایگاه خود را معرفی و به راحتی از سایر برندها شناخته و متمایز شوید. پایداری صدا و واژگان برند برای تحکیم یک برند در یک منطقه جغرافیایی خاص بسیار حیاتی است و نیز بر برنامههای استراتژیک تولید محتوا بهصورت موثر عمل شود.
در این مسیر وظیفه مدیریت برند تهیه جدولی از عناصر صدای برند است تا راهنمایی برای تولید محتوا باشد.
در ادامه به بیان پنج گام مشخص و اساسی برای ایجاد و حفظ اشتیاق به صدای برند در تلاشهای آتی تولید محتوا میپردازیم :
1- محتوای خود را به اشکال گوناگون تبدیل و ارائه دهید.
اگر میخواهید که بهطور گسترده در شبکههای اجتماعی مخاطب خود را بیابید. باید محتوای تولیدشده در اشکال ویدیو، متن، کتاب الکترونیکی در اختیار مخاطب شبکه اجتماعی خود قرار دهید. با دیدگاه انتقادی و عقلایی به محتوای تولیدی خود بنگرید. کدامیک از این موارد را در محتوای تولیدی رقبای خود دیدهاید ؟
هدف آن است که از تمام انواع محتوا بهترین نمونه را پیدا نموده و از آن پرینت بگیرید و در بالای جدول برنامهریزی تولید محتوا قرار دهید تا نمونهای برای انجام کار باشد.
2- صدای برند را در 3 کلمه توصیف نمایید.
حال با همفکری مدیر تولید محتوا یا مسئول هویت برند، به بررسی نمونههای تهیهشده بپردازید. پس برای هر نوع از محتوا، 3 کلمه در توصیف محتوایی که باید برایش محیا شود، تولید جدول عناصر صدای برند مینویسید. اگر برند را به غالب شخصیت برند Brand Personality توصیف مینمایید. باید سه کلمه ارائهشده را بهصورت مشخصههای شخصیتی انسانی بیان نمایید. در این صورت باید رقبا را نیز بهصورت کاراکتر انسانی توصیف نمایید. (شخصیت صدای برند)
برای مثال. رقیبی را با عنوان "قلدر کلاس" صفت گذاری مینماییم و یا رقیب دیگر شما "عشوهگر". درهرصورت باید صفت گذاری انجام گردد.
برای مثال :
1- معتقد 2- عجیب 3- معتبر
حال هرکدام از مشخصات را باید تشریح نمایید(این شرح در اصل تُن صدا tonality of voice است) . این شرح کوتاه نشان میدهد که :
- چگونه هر یک از این مشخصهها را باید به مخاطب نشان دهیم؟ - چگونه باید در تمام محتواهای تولیدشده این مشخصهها وجود داشته باشد ؟
برای اینکه بتوانید تمام این مشخصهها و توصیفاتش را در محتوای آتی (متن و تصویری) نشان دهید، باید حتما این جدول را بهعنوان یک ابزار مرجع مدیریت محتوا استفاده نمایید تا صدای برند در تمام این محتویات مدیریتشده باشد.
پس برای هر مشخصه (صفت) باید 3 ستون در نظر بگیرید (توصیف، باید انجام شود، نباید انجام شود) اگر هرکدام از اجزا سهگانه توصیفی نیز به تشریح مجزا نیاز داشته باشد، میتوانید در یک ستون جدید آن تشریح را اضافه نمایید. در مثال اخیر. فرض که میخواهم برای "گستاخ" نیز شرحی بنویسیم که تیم محتوا بدانید که دقیقا منظورم از این کلمه چیست : به چالش کشیدن و نقد یک حالت، فرد یا کلمه با صراحت لهجه.
شخصیت صدا
توصیف
باید انجام شود
نباید انجام شود
معتقد
ما معتقدیم که میتوانیم شیوه انجام این کار را در جهات تغییر دهیم
باید از افعال قوی استفاده نمایید. باید قهرمان صنعت خود باشیم.باید رهبری این صنعت را در دست گیریم
بیاشتیاق،شول و ول، استفاده از صدای واکنشگرا به جای کنشگرا
عجیب
ما از به چالش کشیدن وضعیت موجود نمیترسیم و به خودمان خواهیم بود
از نمونههای غیرمنتظره استفاده شود. خلاف جهت توقعات عمل شود. نقطه نظر خود را بیان نمایید. خود را تشریح نمایید.
استفاده از کلمات مخفف، تکیه کلامهای محلی و مبهم، اصطلاحات مخصوص یک صنف
معتبر
ما ابزار در اختیارتان قرار میدهیم که کار شما را ساده نماید
در بیان مشکلات با مشتری صادق باشید
استفاده از اصطلاحات تخصصی بازاریابی. قول نامعقول
4- مطمئن شوید که نویسندگانتان در نحوه درج صدای برند در نوشتههای خویش کاملا توجیه هستند.
حالا که صدا و تُن Voice and Tone آن را تعریف نمودهاید و آن را در جدول صدای برند وارد نمودهاید. در خصوص نحوه بهکارگیری از جدول، هر آنکس که در تولید محتوا یا ارتباطات درگیر است را با نحوه کار با این ابزار آشنا نمایید. چند مثال در خصوص نحوه کاربرد ان در محتوا برایشان آورده و حتی چند محتوای متنی قدیمی را بر اساس این جدول برایشان تصحیح نمایید. برای هر فرد از این جدول یک نسخه چاپی تهیه نمایید (باروکش پلاستیکی ضد آب) تا مانند یک جدول مندلیف همیشه در مقابلش باشد.
5- در طول زمان با تغییرات سازمان، جدول صدای برند را بازنگری و بهروزرسانی نمایید.
جدول صدای برند یک آچارفرانسه نیست که یکبار ساختهشده باشد و برای همیشه ثابت بماند. با حضور رقبا جدید در بازار و بروز دلایلی برای برندینگ مجدد، جدول صدای برند را تغییر باید بدهیم. شاید بهتر باشد که بهصورت فصلی افراد درگیر با جدول صدای برند، مشخصهها را بررسی و موارد بیفایده را با موارد بهتر جایگزین نمایید. برای مثال در همین مورد اخیر، ممکن است که کلمه گستاخ بودن را در نوشتههای اخیر خود در نظر نگیرند و یا در بازنگری نهایی حذف گردد. در این صورت این کلمه کاربردی نداشته باشد، پس باید موردبازنگری قرارگرفته و شاید به نوشتههای قسمت ،باید انجام شود، یا ،نباید انجام شود، مواردی اضافه گردد.
تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
صد برند برتر دنیا در سال 2015 از نظر میزان وفاداری مشتری به برند اعلام شد
تیم مشاوران مدیریت ایران :
موسسه نیویورکی Brand Keys لیست برندهای برتر از میزان مشتریان وفاداری به برند در طی 2015 را اعلام نمود.
در این لیست برندهای حوزه دیجیتال، برندهای آنلاین و اجتماعی مانند Netflix, Amazon, Apple, Facebook, Google, and YouTube بیشترین جایگاههای بالای این لیست را به خود اختصاص دادهاند.
این مطالعات بر روی 735 برند در 68 رده محصول/خدمت، انجامشده است. نتایج این تحقیقات نشان از موفقیت چندین برند در کسب جایگاه بهتر نسبت به سال 2014 بوده است . در این میان شرکت کیا با 19 پله صعود؛ بیشترین رشد را داشته است.
KIA (+19)
T.J. Maxx (+17)
Nike (+15)
Papa John’s (+14)
Victoria’s Secret (+14)
Google Play (+13)
Amazon (video streaming) (+12)
Netflix (+11)
Discover (+11)
Grey Goose (+11)
همچنین نتایج این تحقیقات نشان از عدم موفقیت چندین برند بوده است . در این میان شرکت HTCبا 66 پله سقوط ؛ بیشترین تنزل را داشته است.
HTC (-66)
Tumblr (-47)
Spotify (-37)
iMessage (-22)
Clinique (-21)
iTunes (online music) (-15)
Ketel One (-15)
Neutrogena (-14)
Grand Theft Auto (-14)
Whole Foods (-13)
Beats (-13)
نتایج این تحقیق نشان میدهد که برندهایی که برای چندین سال در این لیست حاضر هستند همگی برای ایجاد وفاداری و رابطه احساسی با مشتری، دارای استراتژی تعریفشده و مشخص میباشند.
برند Brand و شهرت Reputation بسیار محکم به یکدیگر متصلاند اما مترادف نیستند. این مطلب را ارائه مینمایم زیرا که در بسیاری از شرکتها در هنگام شروع پروژه مدیریت برند یابرندینگ، با این مسئله روبرو شدهام و از مدیران میشنوم که پروژه برند را به پروژه شهرت نام تجاری برای فهم بهتر نیرویهای انسانی سازمان خود، ترجمه مینمایند. حتی مدیری درخواست نمود که ما نیز از واژه شهرت سازی بهجای برندسازی استفاده نماییم !!
این مورد بسیار عادی است که عموم مردم، برند داشتن را با شهرت داشتن مترادف میدانند.
با توجه به اینکه برند و شهرت هردو از نوع داراییهای نامشهود (ناملموس/ غیر عینی) شرکت هستند، این ناملموس بودن سبب میشود که تفسیر یکسانی از این دو واژه در ذهن مدیران ایجاد گردد. همچنین موجب شده است تا گرایش و هدفگذاری مدیران به برندسازی و ایجاد شهرت از یک مسیر واحد برنامهریزی گردد.
شهرت و برند، هردو از مسیر برقراری ارتباط با مخاطب شکلگرفته و به دنبال بهبود شناخت و درک مخاطب از کالا یا خدمت هستند.
ازنظر من عملکرد برند دارای ماهیت چندگانه و اثری افزاینده دارد. هدف از برند و عملیات برندسازی، ایجاد اشتیاق و تمایز است. تحریک خریداران به پرداخت وجه بیشتر برای محصولات و خدمات سازمان بهجای اینکه آن پول را جای دیگر صرف نمایند. شهرت حاصل جمع کل سوابق کاری سازمان است.
به زبان ریاضی میتوانم عملکرد برند را به عمل ضرب و شهرت را با عمل جمع تشبیه نماییم.
پس شهرت عبارت است حاصل جمع فعالیتها و اظهارنظرهای گذشته تا امروز سازمان است. در این حالت برند ساخته میشود که این شهرت به را کسب درامد و پول نزدیک نماید. پس یکی از وظیفه مدیریت برند، حفاظت از شهرت سازمان بهمنظور حفظ اعتماد و اعتبار است.
برند نقشی پویا و کنش گرا، اما شهرت نقشی تدافعی دارد. ولی هر دو برای سازمان ضروری است.هر یک میتواند دچار مشکل شده و آسیب ببینند و آسیب یکی بر دیگری تأثیر خواهد گذاشت.
آقای Warren Buffett (مولتی میلیاردر آمریکایی – موفقتر سرمایهگذاری قرن بیستم ) اظهار نموده است :
شهرت شبیه به عضوی از بدن است که میتوان آن را حفظ نمود، اما نمیتوان آن را ترمیم نمود.
جالب آنکه در مقالهای که اخیرا در The sloan Review از دانشگاه MIT مطالعه نمودم به همین مورداشاره شده است و این دو را بهاختصار مقایسه نموده است:
"برند یک مفهوم مشتری محوری است. شهرت یک مفهوم شرکت محور است. برند در مورد ارتباط و تمایز است و شهرت در مورد حقانیت و درستی".
شهرت، موتور محرک برند و کسبوکار شما است. اعتبار و ثبات شهرت سبب جذب مردم، سرمایهگذاران و رهبران خواهد بود. حمایت سهامداران در تخصیص منابع در دسترس خود به سازمان در اثر وجود برند خواهد بود.
همپوشانی عناصر شهرت و برند، این ترتیب نسبتا ساده را پیچیده مینمایند :
برندها موجب افزایش میزان قضاوت مردم در خصوص افراد درون سازمان ( در مورد شیوه کسبوکار یا شبکه توزیع و پخش مورداستفاده، روش جذب رهبران و کسانی آنان را به یکدیگر مرتبط میسازند ) شده است. آگاهی ( دیگر نقطه اشتراک بین برند و شهرت ) از برند و فعالیتهای سازمانی در شبکههای اجتماعی نیز خود باعث ایجاد تلفیق بیشتر شهرت و برند خواهد شد.
اما خطر تمرکز بر یکی از این دو نیز در مقاله the Sloan Review مورداشاره واقعشده است :
تمرکز بر شهرت به بهای عدم توجه به برند موجب پژمرده شدن محصول در بازار میگردد. از طرف دیگر، توجه به برند به قیمت نادیده گرفتن شهرت میتواند به خطر مشابه بی انجامد، مانند پایین آمدن ارزش سهام، مشکل در استخدام نیروی انسانی نخبه و شایسته و حتی تحریم محصولات توسط مشتریان.
یک برند قوی لزوما معرف یک شهرت خوب نیست. از طرف دیگر، شهرت خشکوخالی نیز نمیتواند معرف وجود یک برند قوی باشد.
پس امکان آن وجود دارد که محصول شما در بازار حضورداشته و آگاهی از برند بالایی داشته باشد اما بدون اعتماد و علاقه مخاطبان خویش. مانند یک برند از یک شرکت تولیدکننده بسیار مشهور خودرو که امنیت و امکانات محصولاتش بسیار سطح پایین است و مخاطبانش از آن به بدی یادکرده و حتی مورد تمسخر قرار میدهند.از طرف دیگر این امکان وجود دارد که علاقه و اطمینان به برند شما در یک حلقه محدودی از مخاطبان شکلگرفته و عملا برندتان ناشناخته باشد.
در هر دو حالت، برند پایینتر از حد توان خود ظاهرشده و بر توانایی آن در عرصه رقابت اثر منفی خواهد داشت که موجب کاهش سودهی و نرخ رشد سازمان خواهد بود.
شخصا در بسیار موارد دیدهام که مدیران ارشد سازمانها به دنبال شهرت سازمان هستند، زیرا تعیینکننده نحوه اظهارنظر مردم در خصوص شیوه مدیریت آنها خواهد بود. هیچکس علاقهای به کار در یک سازمان فاسد و آلوده ندارد. اما ازآنجاییکه برند و برندینگ را بهعنوان بخشی از کار روزمره اداری خود نمیبینند، درنتیجه نسبت به برند احساس مسئولیت نمینمایند.
بازاریابان نیاز اساسی به تغییر نحوه نگرش مدیران ارشد سازمان خوددارند. این مدیران باید درک نمایند که برند تنها بیانگر احساسات سازمان نسبت به مخاطبان بیرونی نیست، بلکه بیانگر برنامه استراتژیک و نقشه رشد سازمان است.
برند چیزی است که همه رهبران سازمان باید نسبت به آن مسئول و پاسخگو باشند، زیرا برند نقطه اشتراک تمام مدیران سازمان است. از سوی دیگر، شهرت نیز نباید بهصورت بخشی ازبازاریابی ( اینکه چگونه مردم در مورد ما صحبت نمایند) در سازمان خود را نشان دهد، بلکه باید بهصراحت موجب تصدیق و حمایت مردم از "چیزی که سازمان است" یا "برای آن تلاش میکند" گردد.
برای بروز یک همچنین سینرژی مناسبی بین برند و شهرت میبایستی تیم بازاریابی زمانی کمتری را صرف مشاجره بر سر دستورالعملها نموده و زمانی بیشتری را به یکپارچگی استراتژیها و آموزش مدیران ارشد تحصیلکرده سازمان بهعنوان یک ارزش مشترک، تخصیص دهند.
حال اگر بخواهم از دیدگاه تحقیقاتی و آکادمیک به رابطه برند و شهرت نیز اشارهای نماییم، باید به نتیجه تحقیق Hill+Knowlton Strategies اشاره نمایم که نشان میدهد بین برند و شهرت رابطه بسیار معنیداری (60% -90%) وجود دارد.
این تحقیق نشان داده است که چگونه شهرت بر برند اثر گذاشته و برند چگونه موجب گسترش شهرت میگردد و نیز چگونه هر دو اینها بر رشد سازمان اثر خواهند داشت.