هر فردی در طول روز در حال تبادل ، معامله و فروش هستیم : فروش احساس ، فروش علم ، فروش تجربه ، فروش جایگاه اجتماعی ، فروش …
هنگامی که سخن از فروشنده پیش میآید ، غالبا فروشنده سوپرمارکت ، کتابفروشی ، سبزی فروشی ، نانوایی را به یاد میآورید . تمام مواد فوق از نوع فروش محصول هستند ، حالآنکه یک مشاور حقوقی ، مشاوره مدیریت یا مشاور املاک، مهندس معمار یا مهندس عمران ، نصاب کولر ، فروشنده بیمه ، نویسنده فیلمنامه ، مترجم و حتی یک گورکن یک فروشنده هستند. فروشندهی محصولاتی که دارند ، کارهایی که میتوانند انجام دهند / دانش که ذهن خویش دارند. پس همه فروشندهایم.
فروشنده حرفهای کسی است که توان و تمایل کافی برای انجام عملیات فروش را بر اساس برنامه مشخص و هدفگذاری شده دارد.
فروشنده حرفهای باید تمایل داشته باشد. فردی که از سر ناچاری و به عنوان آخرین راهحل ممکن ، فروشندگی را انتخاب نموده است ، هرگز یک فروشنده حرفهای نخواهد شد ، او نهایتا یک فروشنده متوسط میشود.
فروشنده حرفهای باید توان (فکری) داشته باشد. فردی که توان فکری لازم را نداشته باشد ، هرگز نمیتواند فروشندهای حرفهای گردد، زیرا فروش، ترکیبی از علم و هنر است. علم و هنر هر دو به آموختن و عمل نیازمندند. ریشه هنر در خلاقیت است ، اگر توان ذهنی فرد پایین باشد، حتما خلاقیت در سطح مطلوبی نخواهد بود. ریشه علم در مطالعه است، اگر توان ذهنی فرد پایین باشد، حتما در آموختن مطالب جدید و گاه پیچیده در خواهد ماند و از آن فرار خواهد نمود.
نکات مهم برای تبدیلشدن از یک فروشنده معمولی به یک فروشنده حرفهای :
۱- فروشنده حرفهای باید “ظاهری مناسب” داشته باشد.
ظاهر فروشنده شامل صدا و پوشش مناسب باشد . باید لحن ، ادبیات ، نحوه پوشش فرد با شغل متناسب باشد.
برای مثال: در یک کلینیک زیبایی ، کارشناس فروش تلفنی مردی حضور داشت که سابقه کار وی در آژانس مشاور املاک بود ، در زمان تماس تلفنی با بیماران همچنان در حال نشان دادن آپارتمان آفتابرو بود. یا در شرکت عمرانی، مدیر بخش سازه ، برای برگزاری جلسهای در محل کارگاه کارفرمایی، با کت و شلوار رسمی حاضرشده، در مقابل مسئول کارگاه حتی به وی اجازه ورود به محل کارگاه را نداده است. ظاهر مناسب و متناسب نشانه یک فروشنده است.
اهمیت آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای برای سازمان
نقش و جایگاه آموزش فروش حرفهای در سازمانتان چیست ؟ آیا فقط "خوب است که باشد" یا "باید" در سازمان باشد ؟
آیا آموزش فروش یک کار تجملی محسوب میگردد که هر وقت بودجهای بود آن را در فهرست کارهایمان قرار دهیم و یا باید جزئی از برنامهریزی استراتژیک در مسیر دستیابی به اهداف عالی سازمان باشد؟ آیا عناوین و مطالب آموزش فروش با نیاز سازمان، توانایی مالی، استعداد نیروی انسانی و بودجه اجرایی سازمان منطبق است ؟
برخی مدیران، آموزش را اتلاف زمان میدانند و اعتقاددارند که نیروی فروش باید در حین کار و با کسب تجربه، همهچیز را بیاموزد.
از سوی دیگر سازمانهایی هستند با برگزاری دورهای آموزشی و فرستادن فروشندگان به سمینارهای علمی در حال اتلاف پول و انرژی خود هستند.
هر دو مورد فوق اشتباه است. یادگیری نیروی فروش بر اثر آزمونوخطا هزینههای جبرانناپذیری برای سازمان در پی خواهد داشت. چه مشتریان وفاداری که با اشتباه یک فروشنده غیرحرفهای از برند رنجیدهخاطر شده و چه مشتریان جدیدی که دیدگاهشان نسبت به سازمان منفی شده خواهد شد.
البته "دلایل عدم موفقیت دوره آموزش فروش" بسیارند. دوره آموزشی باید برای هر سازمانی جداگانه همخوان (Customize) گردد. هنگامیکه مطالب آموزشی، برای کارکنان یک اتوشویی، یک شرکت فنی و یک آژانس املاک، دقیقا مشابه باشد، پس یک نسخه آموزشی ثابت برای تمام کسبوکارها پیچیدهایم. آیا این امکان دارد؟ اگر مطالب آموزشی به کلیگویی بپردازد، پس آموزش عمومی و نه حرفهای و نه تخصصی است. آموزش عمومی در کتابها نیز وجود دارد، پس چرا سازمان برای آموزش عمومی با اثربخشی پایین، بودجه بالایی تخصیص میدهد ؟
اهمیت آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای برای نیروی فروش
1- آموزش فروش سبب افزایش درآمد
بخش فروش؛ عامل اصلی تولید پول در سازمان بوده و تقریبا بقیه بخشها، پشتیبان عملیات فروش هستند. در یک فضای کسبوکار رقابتی، همه رقبا سخت به دنبال جلب نظر مشتریان بهسوی برند خویش هستند. تعهد فروشنده به ارائه محصول مناسب، به مشتری مناسب و در زمان مناسب بسیار ضروریست. با آموزش صحیح فروشندگان، هرگونه اتلاف زمان توسط فروشنده حذف میگردد. شاید محصول شما بهترین محصول بازار باشد، اما آیا به بهترین شیوه و در بهترین زمان به مشتری معرفی میگردد؟
آیا وجود آموزش فروش برای سازمانتان جز بایدهاست و یا فقط برای خالی نبودن عریضه است؟ آیا هدف مدیریت سازمان از برگزاری دورههای آموزش فروش تنها صرف بودجهای است که در اختیار دارد و یا قسمتی از استراتژی آگاهانه وی برای دستیابی به اهداف است.
چگونه کارشناسان فروش یا فروشندگان سازمان بر اساس نیاز سازمان مورد آموزش قرار میگیرند.
چه بسیار سازمانهایی دیدهشدهاند که آموزش فروش را تلف کردن پول و زمان دانسته و اعتقاددارند که فروشنده غیرحرفهای بر اساس مرور زمان و با کسب تجربه به فروشنده حرفهای تبدیل میشود. پس چرا باید زمان و پول خود را بر آموزش فروش سرمایهگذاری نمایند؟
در برخی موارد حتی برخی فروشندگان بسیار باسابقه دچار مشکلاتی اساسی در نحوه فروش خویش هستند. اشتباهاتی که هرگز به آنان گوش زد نشده است. زیرا هیچ مدیری آنان را مورد ارزیابی قرار نداده است (البته اگر مدیر بداند که چگونه باید ارزیابی نمود) و تنها به فروشنده خود یک کلمه معجزهآسا گفته است : بفروش.
فروشنده نیز با سعی و خطا و گریزان نمودن و جذب برخی مشتریان، فروش سازمان را انجام داده است.
حال قصد آن دارم که در مورد میزان اهمیت آموزش فروش به فروشندگان سازمان، توضیحاتی ارائه نمایم.
افزایش درآمد :
واحد فروش سازمان، واحد پولسازی سازمان است. بقیه واحدها بهعنوان واحدهای پشتیبان هستند.
در این دنیا رقابتی کنونی، جایی که شرکتهای برای جلبتوجه و جذب مشتری در حال رقابت شدید هستند، - مهمترین مسئله برای یک فروش حرفهای عبارت است از ارائه محصول مناسب به مشتری مناسب در فرصت زمانی پیش رو . با ارائه آموزش حرفهای به فروشندگان، سازمان در خصوص عدم اتلاف زمان و بهکارگیری روشهای غلط آموزش واکسینه خواهد شد.
افزایش شناخت محصول :
اطلاعات کافی در خصوص محصولات سازمان و محصولات مشابه رقبا، بسیار ضروری و اساسی است. هر فروشنده تازهکاری باید محصولات و خدمات سازمان بهدرستی آشنا گردد پیش از آنکه فروش آنان را آغاز نماید. یک دوره آموزش فروش حرفهای، دانش فروشنده را به چالش کشیده و مدیران سازمان را از میزان تسلط فروشنده به محصول و یا خدمت سازمان آگاه میسازد. اطلاعات را میتوان به روشی معین و معتبر در اختیار فروشندگان قرار داد. ما حتی در طی دوره آموزشی فروشندگان اجازه خروج از کلاس را نمیدهیم تا مبادا اطلاعاتی را ازدستداده و یا دچار سوءتفاهم شوند.
انطباق رویه :
آموزش فروش، بر اساس به اشتراک گذاردن اطلاعات است : اطلاعات اصلی در خصوص فرایندهای فروش، انتظارات، شناسایی نیازها و ارائه راهکارها و اتمام فرایند فروش است. بهعلاوه، در بسیاری از صنایع، سازمانها نیاز به پیگیری قواعد و قوانین معین در فروش محصولات و خدمات خود هستند. مثلا در بخش خدمات و در حوزه صنعت بیمه، فروشندگان بیمه باید بر اساس ساختار قوانین و ضوابط حوزه جغرافیایی تحت پوشش خود، عمل نمایند. اگر فروشندگان به این قوانین مسلط نباشند، حتما خود و شرکت بیمه را دچار مشکلات حقوقی خواهد نمود. پس فروشنده باید از الزامات و بایدها مطلع باشد.
آموزش مهارتها :
فروش، هنر و علم است، که شامل تحلیل آماری و مهارت ارائه راهکارهای خلاقانه است. با آموزش تیم سازی، رهبری و مهارتهای ارتباطی به مدیران سازمان، فروشندگان نیز با برخورداری از این حمایت علمی و عملی مدیران خود، قادر به ارائه مناسب کالا و خدمات به مشتریان بالقوه خواهند بود. پس آموزش در نهایت کمک به فروش بیشتر و افزایش سطح درامد سازمان خواهد بود.
انگیزه به تیم فروش :
فروش یک شغل پرفشار است که بهراحتی موجب ایجاد حس ناامیدی و سرخوردگی در بین اعضای تیم فروش میگردد. آموزش فروش فرصتی برای مدیران است تا انگیزه را در بین اعضای تیم فروش بالا حفظ نمایید. با عملیات تیم سازی و برگزاری کارگاههای تقویت روحیه تیم فروش، مدیران از وجود تمرکز تیم فروش بر اهداف سازمانی اطمینان حاصل مینمایند. تمرکز موجب افزایش وجوه نقد در گردش و بهرهوری سازمانی میگردد.
اطمینان از ارزشهای تجاری و اخلاقی :
با ارتقاء اهداف فروش، ریسک بیتوجهی کارکنان به ارزشهای تجاری و اخلاقی سازمان بالا میبرند. برای اینکه یک سازمان در بلندمدت به موفقیت دست یابد، باید در خصوص توجه کارکنان به ارزشها و اخلاقیات اطمینان حاصل نماییم.
بهطور خلاصه ، یک برنامه آموزش فروش :
1- سبب افزایش کارایی و بهرهوری فروشنده است. 2- سبب افزایش توانمندی فروشنده است. 3- سبب بهبود نرخ بازگشت سرمایهگذاری ROI سازمان میگردد.
سرمایه مالی وز مانی تخصیص دادهشده به آموزش تیم فروش باید به ثبات و رقابتپذیری بلندمدت سازمان کمک نماید. آموزش باید موجب ایجاد انگیزه در تیم فروش و بهروزرسانی اطلاعات آنان با در نظر داشتن اطلاعات محصولات، بازار و رقبا باشد.