تیم مشاوران مدیریت ایران

مشاوره مدیریت اموزش مدیریت

تیم مشاوران مدیریت ایران

مشاوره مدیریت اموزش مدیریت

تیم مشاوران مدیریت ایران

مشاوره مدیریت اموزش مدیریت

وب سایت اصلی :
http://iranmct.com

09126465584

آخرین مطالب

۱۰۴ مطلب با موضوع «مدیریت» ثبت شده است

نوشته شده توسط دکترسیدرضاآقاسیدحسینی

تیم مشاوران مدیریت ایران :

معمولا از سوی مدیران یک سازمان زمان زیادی صرف طراحی، تولید و کنترل کیفی یک محصول تا پیش از عرضه آن به بازار می‌گردد، اما عرضه تحت چه نامی ؟ اینجاست داستان برندسازی(برندینگ) آغاز می‌شود .

BrandName انتخاب نام برند تجاری اسم تجاری نام خدمات شرکت محصول

 انتخاب نام برند (اسم تجاری) بخشی از وظایف مدیریت بازاریابی و یا مدیریت برند سازمان است. ازآنجایی‌که در بسیاری از سازمان‌ها مدیر برند به معنای اخص کلمه با تخصص ویژه برندینگ وجود ندارد، فرایند انتخاب نام تجاری و نیز عناصر هویت بصری برند به یک مشاور متخصص در حوزه برندینگ سپرده می‌شود.

 همه کارفرمایان بر کوتاه بودن نام برند تاکید می‌نمایند، اما آیا موارد دیگری نیز باید مدنظر قرار گیرد ؟ باید نام / اسمی را برای محصول خود انتخاب نمایید که برای مردم جذاب و باحال بوده و آنان را به محصول علاقه‌مند نموده و آن را به یاد بیاورند. این همان نام تجاری رویایی است. اما انتخاب نام برند به این سادگی‌ها که فکر می‌کنید نیست. هر روز با تعداد برند مواجه می‌شوم که کاملا مشخص است که بدون فکر انتخاب‌شده‌اند.

در انتخاب نام برند خود به موارد زیر دقت نمایید:

 1- انتخاب نامی که به‌راحتی تلفظ شود.

 خلاقیت و نوآوری در نام‌گذاری محصول یا خدمت بسیار مهم است اما باید به نحوه تلفظ کلمه نیز توجه شود. بسیاری از مصرف‌کنندگان توانایی تلفظ نام‌های خلق‌شده را ندارند.

برای مثال : ماشین آلمانی Porsche : مردم عامی آن را پورشه می‌نامند. افراد تحصیل‌کرده آن را پورش می‌نامند، ولی این کلمه در تلفظ المانی و به‌صورت "پورشا" است. این تلفظ‌ها بر اساس نحوه تلفظ حروف صدادار زبان انگلیسی در زبان فارسی شکل‌گرفته‌اند.

از این نوع برندها بسیار در بازار دیده می‌شود مثل Propecia, Keurig, Cruze . برندهایی که تلفظشان برای اکثر مردم سخت است و در حدود 15 نوع متفاوت می‌توان آن‌ها را تلفظ نمود. این تفاوت تلفظ در جاهای دیگر خود را بسیار نشان می‌دهد. فرض که در دنیای وب به دنبال برند خود هستید و افراد متفاوت آن را با نحوه نوشتار متفاوت به فارسی و یا زبان‌های دیگر نوشته‌اند. کدام تلفظ از نام برند را باید در گوگل سرچ نمود ؟ چگونه باید کلمات کلیدی سایت را با آنان منطبق ساخت و یا در زمان بازاریابی تحت شبکه‌های اجتماعی، کدام تلفظ را جز هشتگ می‌نمایید ؟

 

2- انتخاب یک نام تجاری کوتاه.

 پیدا نمودن یک نام تشریحی ( نامی که محصول ما را تشریح نماید) خوب است اما همه مردم به قضیه این‌گونه نگاه نمی‌نمایند و یا حتی نمی‌توانند کارکرد آن را به خاطر بسپارند. هنگامی‌که فردی به دنبال محصول شما در اینترنت بگردد، ممکن است ترتیب قرارگیری کلمات موجود در برندتان و یا حتی کل کلمات موجود در آن را به یاد نیاورد. پس چگونه باید لغات برند را به یاد آورد؟ برای مثال : آرتا عدس کیمیا / منیران دانش افشار / صفاریان گنوشه

 

3- انتخاب یک نام برند یکتا و منحصربه‌فرد.

شاید شما یک نام جالب و کوتاه انتخاب نمایید اما این نام منحصربه‌فرد نباشد، پس مصرف‌کننده چگونه شما را از دیگران تشخیص و در اینترنت پیدا نماید. برای برندهایی مانند Gap, Apple, Coke, با توجه به تعداد مخاطبانشان، موتورهای جستجو به‌صورت مدیریت‌شده این برندها بر وب‌سایت‌های مشابه ارجحیت داده و در نتایج بالای خود نشان می‌دهند اما این اتفاق برای برندهای نوظهور نمی‌افتد.حال اگر نامی را انتخاب نمایید که شرکت‌های بزرگ پیش از شما انتخاب نموده‌اند (در حوزه‌های دیگر)، قطعا برندتان در بین انبوه تبلیغات آنلاین و محیطی گم خواهید شد.

 

4- اگر مجبور به انتخاب نام برند از بین نام‌های شناخته‌شده هستید، نامی را انتخاب نمایید که در دسته محصولات شما حضور ندارد.

نام اپل معرف خیلی چیزها می‌تواند باشد، اما حتما غالب افراد این نام را مترادف با شرکت کامپیوتری اپل می‌دانند. حال حتی اگر تولیدکننده پیاز هم باشید و برند اپل را روی آن قرار دهید، هیچ‌کسی آن را جدی نگرفته و بیشتر مضحکه می‌شوید. 
ولی برندی مانند Virgin (فعال در حوزه خطوط هواپیمایی ، پزشکی ، .... ) که در حوزه کاری شما نیست اگر بتوانید روی محصول خود بگذارید، می‌تواند نتیجه بهتری بگیرد. یا مثلا برند Express که شناخته‌شده است اما شما اگر با کلمه دیگر آن را ترکیب نمایید، می‌توانید از آن استفاده نمایید مثلExpress onix برای همان گونی‌های پیاز.

 

5- انتخاب یک نام برند با تلفظ منحصربه‌فرد.

منظورم ابن نیست که تمام حروف e و i را با a جایگزین نمایید. منظور تغییر یک حرف یا کاهش یک حرف است. بسیار از اپ های اندروید بر اساس همین روش نام‌گذاری شده‌اند . برای مثال کلمه Telegraph را به Telegram تبدیل‌شده است. خیلی از برندهای دیگر از روش استفاده نموده‌اند مانند : Flickr که از flickr ( به معنای سینما) آمده است.

 

6- انتخاب نام برند بدون وجود ریشه احساسی.

ما حتما به دنبال یک نام تجاری برای محصول خود می‌گردیم که در ذهن مصرف‌کننده به‌گونه‌ای مثبت تداعی گردد. اما اگر بخواهیم نامی انتخاب کنیم که در برخورد مصرف‌کننده با برند، بخش احساسی ذهن مصرف‌کننده به‌صورت خودکار این حس مثبت را فعال نماید و ارزشیابی مصرف‌کننده از برندمان به‌صورت دائمی مثبت باشد، این‌چنین برندهای خیلی خوب نیستند مثل Mr. Clean آقای تمیز .

حتی برعکس این نیز صادق است . به این معنا که با کلمات منفی به دنبال نتیجه مثبت باشیم. برای مثال : برای حشره‌کش : سوسک تلف کن / پیتزافروشی : مجید کثیف / آرایشگاه : سعید خوش‌دست

 

7- بررسی عدم وجود مخفف کلمات نام برند در بین کلمات رکیک یا ناشایست

اگر برند شما از چندین کلمه تشکیل‌شده است، باید دقت نمایید که مخفف آن چگونه می‌شود. زیرا ممکن است که بعدا به مخفف ان نیاز باشد و یا حتی توسط رقبای بانمک برای تمسخر محصولات بکار گرفته شود. برای مثال در شبکه‌های اجتماعی Coors Light Iced Tea توسط دیگران به‌صورت مخفف استفاده می‌شود و این یک انتخاب اشتباه بوده است.

 

8- مخفف کلمات برند را برای کلمات مشابه چک نمود.

کلمات مخفف بسیار دوست‌داشتنی هستند اما بسیار از برندهای با مشکل روبرو می‌شوند. برای مثال برند British Petroleum با مخفف B.P که برای برندهایی نظر Barcelona Pizza, Basic Powder, Blood Pressure نیز چنین مخففی وجود دارد. همین اتفاق برای برند General Motors Corporation با مخفف G.M.C با برندهای Grabowski Motor Corporation و Giant Metal Chickens و General Military Course

 

9- وانمود کنید که کودکی 10 ساله‌اید.

باید مانند "کلمه بازی" با یک نام تجاری بازی نمود تا مشخص شود یک نام از زبان مصرف‌کنندگان متفاوت به چه اشکالی قابلیت تحریف و ناقص بیان‌شده را دارد. برای مثال اگر برند Walmartمدنظر قرار دهیم ، خواهیم دید که از تا اینجا تمام اصول را رعایت نموده اما در خصوص اشکال دیگر بیان آن کمی اشکال وجود دارد زیرا به‌صورت Walbarf و Walbart نیز ادا می‌شود.

 

10- بی‌ادب نباشید.

شاید به ذهنتان برسد که از کلماتی استفاده نمایید که در جمع خصوصی دوستانتان موجب خنده آنان می‌گردد، و شاید دیگران را نیز بتواند جلب کند، اما مطمئن باشید که هرگز یک نام برند از آن ایجاد نمی‌شود.
هنگامی یک نام تجاری دارای عمق و وسعت می‌گردد که عموم مخاطبانش تمایل به نوشتن نام آن برند و مطالعه داستان آن برند داشته باشند. اگر این تمایل وجود نداشته باشد، حتما تمایلی به پرداخت پول به شما نیز وجود ندارد. پس از انتخاب این‌گونه نامه‌ها باید مجددا فکر کنید. مثل شکلات Craps.

 

11- تقلید نکنید

به لیست برندهای ثبت‌شده نگاهی بی اندازید، اگر نامی قبلا ثبت‌شده است، از آن عبور کنید. برای مثال برند Subway که هم نام قطار زیرزمینی، ساندویچ‌ فروشی زنجیره‌ای و یک روزنامه است، حال اگر شما از این نام استفاده با حجم عظیمی از اطلاعات در خصوص این شرکت‌ها، شما چه شانسی برای مطرح نمودن خوددارید ؟

 منبع : 

چگونه بهترین نام برند (نام تجاری) را برای محصول، خدمت و شرکت انتخاب نماییم

    تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

    IranMCT تیم مشاوران مدیریت ایران
    ۱۷ دی ۹۴ ، ۱۱:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

    تیم مشاوران مدیریت ایران :


    وب برندینگ Web-Branding ( که آن آنلاین برندینگ Online Branding یا اینترنت برندینگ Internet Branding نیز می‌خوانند) یکی از بخش‌ها و تکنیک‌های مدیریت برند و برندینگ است که با به‌ کارگیری دنیای وب به عنوان یک رسانا به دنبال ایجاد جایگاهی برای یک نام تجاری (برند Brand) در بازار است.


    تفاوت وب برندینگ با سئو SEO چیست ؟


    - وب برندینگ مفهومی جامع برای گسترش یک برند در دنیای وب بر اساس استفاده از کلیه ابزارهای موجود و یا خلق ابزار جدید برای انتشار پیام برند است.


    - سئو (بهینه نمودن وب‌سایت برای موتور جستجو Search Engine Optimization) به عنوانی یکی از ابزار وب برندینگ به دنبال بهینه نمودن وب‌سایت برای بالا بردن جایگاه سایت در یک یا نهایتا دو موتور جستجوی اینترنتی در زبان خواص است ( بهینه نمودن بر اساس یک زبان محاوره مثلا انگلیسی و یا نهایتا انگلیسی/فارسی صورت می‌گیرید).


     


     در سئو هدف اصلی رتبه‌بندی Website Ranking است اما در وب برندینگ هدف انتشار حداکثر پیام برند است.


     


     برخی از برنامه نویسان تحت وب که به دنیای سئو تسلط کافی دارند (سئوکار خواند می‌شوند) قادرند که بدون درج تولید محتوای همیشه‌سبز و تنها با کپی مطالب سایت‌های دیگر و خرید لینک متعدد از سایت دیگر ، وب‌سایت را تا سایت شماره یک در گوگل بالا بیاورند.


    اما سوال اساسی اینجاست :


    آیا برای برند شما کاری صورت پذیرفته است؟ آیا با رتبه اول قرار گرفتن در گوگل (بر اساس 2 یا 3 کلمه) برند شما جاودان شد ؟ آیا همه‌چیز به وب‌سایت گوگل ختم می‌شود ؟


    این به دین معنا نیست که سئو نباید مدنظر باشد بلکه به این معناست که سئو راه رستگاری برندتان نخواهد بود بلکه تنها یکی از ابزارهای در دست مدیر برند برای عملیات وب برندینگ است.


    بنابراین وب برندینگ عبارت است از یک استراتژی که صاحبان کسب‌وکار در جهت تعریف جایگاه خود در بازار استفاده می‌نمایند. حتی کسب‌وکارهای بزرگ و شناخته‌شده نیز در این حوزه سرمایه‌گذاری فراوانی انجام می‌دهند تا برند خود را با شهرتی مناسب همراه سازند( تفاوت شهرت و برند)، زیرا فعالیت‌های وب برندینگ تاثیری بسیار عمیقی بر گسترش مرزهای شناخت از برند خواهد داشت. با توجه به رشد روز افزون جوامع، برندها نقش بسیار مهمی در زندگی مصرف‌کنندگان، ایفا می‌نمایند. بنابراین دنیای وب به عنوان ابزاری برای ارسال پیام به مخاطبان کنونی و آتی برند تلقی می‌شود.


    پس وب برندینگ به عنوان ابزاری برای حمایت از برنامه‌های بازاریابی سازمان بکار گرفته می‌شود. توجه نمایید که در استفاده از وب برندینگ دقیقا همان اهدافی مدنظر است که در سایر روش‌های برندینگ موردتوجه قرار می‌گیرد. شاید مهم‌ترین این اهداف، افزایش میزان تقاضا برای محصول یا خدمات سازمان است.


    اگر دقت نموده باشد وب برندینگ را یک استراتژی معرفی نمودیم. به این معنا که یک برنامه بلندمدت و دارای برنامه عملیاتی Action Plan خواهد بود.


     


    وب برندینگ دارای 2 بعد اساسی است :


     


    1- بعد مدیریت : برای وب برندینگ نیاز به تفکر مدیریتی برای ترسیم جایگاه برند در بازه بلندمدت وجود دارد. این همان چیزی است که مدیریت بازاریابی یا مدیریت برند سازمان بدان تسلط دارد. زیرا از برنامه‌های بازاریابی سازمان مطلع هستند و یا حداقل با مفاهیم بازاریابی آشنا هستند.


    2- بعد مهندسی : برای و ب برندینگ نیاز به توانایی‌های اجرایی مانند برنامه‌نویسی، طراحی دوبعدی و سه‌بعدی، تولید ویدیو ... وجود دارد تا بتوان دنیای وب را همان‌طور که پیش‌تر گفته شد به عنوان رسانایی برای انتقال پیام به کار گرفت.


     


    نکته : اگر در واحد بازاریابی سازمان بعد مدیریتی وب برندینگ وجود داشته باشد ولی بعد مهندسی آن نباشد، با همکاری با یک شرکت (طراحی وب‌سایت) می‌تواند این خلع را پر نماید، اما اگر بعد مدیریتی آن درون واحد بازاریابی وجود نداشته و سازمان تصمیم گرفته باشد تا هر دوی این ابعاد را به یک شرکت (طراحی وب‌سایت) واگذار نماید، چندین تجربه ناموفق شرکت‌های ایرانی و خارجی نشان داده است که این مسیر کاملا به بیراه رفته و عملیات از وب برندینگ به سئو سایت ختم شده و تمام نتایج حاصل‌شده از سرمایه‌گذاری انجام‌شده نیز در مدتی کمتر از 6 ماه از بین خواهند رفت.

    IranMCT تیم مشاوران مدیریت ایران
    ۱۰ دی ۹۴ ، ۱۰:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

    نویسنده : برایان دِ هاف

    زمانی به یک قائم‌مقام مدیرعامل گزارش می‌دادم که هیچ برنامه‌ای نداشت. واقعا هیچ برنامه‌ای برای هدفمند حرکت نمودن کسب‌وکار خود نداشت. برای اینکه همکاران هیچ‌گاه متوجه این مسئله نشوند، مرتب در نشست‌ها فریاد می‌کشید. گروه زیردست او مرتب روی پروژه‌های تاکتیکی کار می‌کرد، اما هیچ‌گاه هدف مشخص نبود. زمانی که پروژه‌ها تمام می‌شدند، هیچ‌گاه راضی نبود و دستور می‌داد که کار دوباره از ابتدا انجام شود. همیشه کار زیاد بود، با ناامیدی بسیار و بدون نتیجه.

    البته مدیران بد وجود دارند ولی مدیران بدی هم هستند که در طبقه‌بندی خاصی قرار می‌گیرند.

    وقتی سال‌ها کارکرده باشید، بدون شک گریبان گیر یکی از این طبقات خواهید شد. وجود چنین مدیرانی هشداری بر وجود مشکلات عمیق‌تری در درون سازمان است. این‌گونه افراد زندگی را برای خود مشکل می‌کنند و به نظر می‌آید که هدف زندگی آن‌ها دیوانه کردن هرکسی است که دوروبر آن‌ها هستند.

    مدیران فرصت بزرگی در اختیاردارند که سازمان را هدایت نمایند و به‌عنوان یک مدل مثبت برای دیگران تلقی شوند. ولی متأسفانه همه مدیران جایگاه خود را و مسئولیت‌های خود را جدی نمی‌گیرند.

    این‌گونه مدیران اثرگذاری احتمالی مثبت و یا منفی خود بر دیگران را در نظر نمی‌گیرند و فرصت‌های مختلفی که می‌توانند متمایز شوند را ، به هدر می‌دهند.

    به‌عنوان مدیرعامل آها ( نرم‌افزار استفاده از محصولات)، اکنون این فرصت را دارم که در سازمان مدیران برتر را انتخاب کنم. و من بدون دنبال مدیرانی هستم که واقعا سخت‌کوش هستند و با دیگران به احترام و دیدی باز برخورد می‌کنند. ولی در اوایل کارم من نمی‌بایست کسانی را که می‌خواستم با آن‌ها کارکنم

    انتخاب کنم و شاهد صدمات جانبی‌ای بودم که مدیران بد به دیگران وارد می‌نمودند.


    حال بافاصله‌ای که از آن زمان‌ها گرفته‌ام، به این نتیجه رسیدم که این‌گونه مدیران بد به سه دسته تقسیم می‌شوند: 

    • سنگ جمع کن 
    • دو حرف زن 
    • اهل زندگی


    شما در طول پیشرفت کاری خود نخواهید توانست کاملا از دست این‌چنین مدیرانی فرار کنید. ولی به‌هرحال چند توصیه را در اختیار شما می‌گزارم که وقتی با این نوع شخصیت‌ها برخورد کردید، بتوانید به‌موقع تغییر مسیر دهید و هرچه زودتر که سلامت شما درخطر قرار نگیرد:


    1- مدیران سنگ جمع کن

    قائم‌مقامی که با او اشاره کردم، در این دسته‌بندی قرار می‌گیرد. سنگ جمع کن هیچ ایده‌ای ندارد که دنبال چه چیزی است. ولی این مسئله باعث کاهش سرعت او نمی‌گردد. به‌جای اینکه هدف معینی را مشخص کند، مسیر او روزبه‌روز تغییر می‌نماید. او کارمندان را هر روز به دنبال چیز دیگری می‌فرستد، هدفی که مشخص نیست بدین دلیل قابل‌دسترسی نیست. اگر مدیر شما سنگ جمع کن باشد، به‌ندرت بتوانید جلب نظر او را بکنید و اعتمادبه‌نفس شما تدریجا رکود خواهد کرد.

    من به این دسته از مدیران بد اصطلاحا " سنگ جمع کن" می‌گویم چون فرقی نمی‌کند شما چه چیزی را به او می‌دهید، هیچ‌وقت آن سنگ زینتی‌ای را که می‌آورید آن سنگی نخواهد بود که او می‌خواست. چگونه خواهید توانست به این شکار بی‌پایان خاتمه دهید؟ سعی کنید با او بر روی اهداف مشخص، قابل‌اندازه‌گیری و قابل‌دسترس، به نتیجه برسید و بدین ترتیب پیشرفت شما قابل‌اثبات خواهد شد. از او بخواهید که به شما یک شرح وظایف دقیق ارائه دهد.


    2- دو حرف زن

    این نوع مدیر در هنر دو گونه بودن و فریب تبحر دارد. بسته به این دارد که با چه کسی کار کند، همواره سعی دارد که آن چیزی را که مخاطب می‌خواهد بشنود، به او بگوید. او عادت به دو حرف زدن دارد ، اعتقادی هم به انجام تعهدات خود ندارد.

    اگر چنین نوع مدیری دارید، ممکن است تحقیقات شما به درازا بکشد که به حقیقت داستان برسید. توصیه من: به زبان بدن او دقت کنید که ممکن است عدم صداقت او را فاش کند. و دقیقا همه‌چیزهایی را که می‌گوید، را یادداشت کنید. اگر دیدید که رفتارش غیرعادی شد ، عدم صداقت او به شما ثابت خواهد شد و می‌توانید محترمانه به او بگویید که دارد مانند یک ماهی که از آب درآمده تقلا میزند.


    3 - اهل زندگی

    این نوع مدیر شخصیتی دارد که می‌خواهد از زندگی لذت ببرد و بی‌توجهی به مسائل شخصی به زندگی کاری او نیز سرایت خواهد کرد. درحالی‌که اصلا دلش نمی‌خواهد که چیزی مزاحم لذت زندگی او گردد ، هیچ توجهی به زحماتی که دیگران برای او متحمل می‌شوند، ندارد. اگر می‌خواهید با مدیر "اهل زندگی" موضوع مهمی را در میان بگذارید، باید او را در اوقات مابین نهار و شام‌ها و یا در ضیافت‌ها پیدا کنید.

    در این میان یک نفر باید بالغ باشد و آن شخص در این مورد، شما هستید. برخیزید و در نهایت احترام ، جدی هم باشید. به او توضیح دهید که نیاز به پاسخ دارید و بدون پاسخ به سوالات خود نخواهید توانست کارها را به اتمام برسانید. امید بر این است که مدیر شما متوجه هزینه‌ای که بی‌دقتی و پوشت گوش اندازی او بر سازمان وارد می‌کند، باشد و رفتار مسئولانه‌تری را اتخاذ نماید. همکاران شما در سکوت خوشحال خواهند شد و از جرئت شما هم دل‌خوش.

    این دسته از مدیران الزاما انسان‌های بدی نیستند. مشکل آن‌ها این است که عادات بدی را نهادینه کرده‌اند و هیچ‌گاه یاد نگرفته‌اند چگونه به‌خوبی مدیریت کنند.

    ولی مدیریت ضعیف آن‌ها به ما آسیب خواهند رساند، ماهایی که فقط می‌خواهیم کارمان را انجام دهیم و راه خودمان را در زندگی بسازیم.

    حرف نهایی من این است : تا آنجایی که می‌توانید از مدیران دیوانه دوری‌کنید.ولی من می‌دانم که این همیشه امکان‌پذیر نیست. بنابراین زمانی که به این نتیجه رسیدید که مدیر شما بی‌توجه است، درجه شفافیت در ارتباطات را بالا ببرید ؛ به نحوی کارکنید که دیگران هم ببینند و کار خود را به نحو احسن انجام دهید.

    بیشتر مدیران دیوانه بیش از یک سال در مصدر کار نخواهند بود. بنابراین تحمل داشته باشد تا این زمان سپری شود. ولی اگر این زمان بیش از یک سال طول کشید ، کفش‌های دویدن خود را بپوشید و شروع به جستجو کنید.


    مترجم : دکتر احمدیان


    IranMCT تیم مشاوران مدیریت ایران
    ۲۹ آذر ۹۴ ، ۱۱:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

    تیم مشاوران مدیریت ایران : 

    سیستم بازاریابی مقصد مبتنی بر وب  Web-Based Destination Marketing Systems به طور گسترده به منظور کانال توزیع بازاریابی توسط سازمانهای بازاریابی مقصد (DMOs) در سطوح مختلف (نظیر ملی، ناحیه، شهر و دیگر ماهیتهای جغرافیایی) به منظور ترفیع و مدیریت مقاصد گردشگری مورد استفاده قرار گرفته است.

    با این وجود در بازار رقابتی امروز و در جامعه تکنولوژی‌محور تنها داشتن حضور وبی، وضوح و قابلیت دسترسی به مقاصد و تعهد موفقیت تلاشهای بازاریابی سازمان بازاریابی مقصد را فراهم نمی آورد. موفقیت بازاریابی مبتنی بر وب نیازمند رویکرد سیستماتیکی و واضح در جهت درک فاکتورهای کلیدی پشتیبان مدیریت و اجرای سیستم بازاریابی مقصد دیدگاه فنی و تجاری است.


    در حقیقت، برخی فاکتورها ممکن است به موفقیت سیستم بازاریابی مقصد کمک نماید ولی پیچیدگی بازاریابی مقصد و ترفیع آن، مشکلات بیشتری را در جهت شناسایی فاکتورهای کلیدی به منظور مدیریت و اجرای چنین سیستمهایی فراهم می آورد. 

    در سالهای اخیر تلاشهای فراوانی در جهت ایجاد سیستمهای اطلاعاتی جامع برای بازار مقصد شده است که یا برخی از این تلاشها با شکست مواجه شده اند و یا تنها در مدت زمان کوتاهی توانسته اند به اهداف مورد نظر دست یابند. اگرچه تلاشهای تحقیقاتی در جهت بررسی جنبه های سیستمهای آنلاین مورد استفاده سازمان بازاریابی مقصد انجام شده است ولی اکثر تحقیقات در این حوزه، نیاز به مطالعاتی دارند که به طور سیستماتیکی فاکتورهای حیاتی مدیریت و اجرای سیستمهای بازاریابی تحت وب (بازاریابی آنلاین) را مشخص نمایند. هدف این مقاله نیز ارزیابی چنین فاکتورهایی برای سیستمهای بازاریابی تحت وب در سطح کشور، شهر و سطوح نواحی سازمان بازاریابی مقصد است.

    سیستم بازاریابی مقصد مبتنی بر وب به طور گسترده به منظور کانال توزیع بازاریابی توسط سازمانهای بازاریابی مقصد (DMOs) در سطوح مختلف (نظیر ملی، ناحیه، شهر و دیگر ماهیتهای جغرافیایی) به منظور ترفیع و مدیریت مقاصد گردشگری مورد استفاده قرار گرفته است. که این سیستم، سیستمی است که از تکنولوژی های ارتباطاتی و کامپیوتری مخصوصا اینترنت و شبکه جهانی وب به منظور اجرای عملیات سازمانهای بازاریابی مقصد در جهت اهداف اولیه نظیر ترفیع تجارت گردشگری درون ناحیه تعریف شده جغرافیایی و مهمتر از آن نیز فراهم آوردن اطلاعات و گزینه های جامع از محصولات گردشگری به بازدید کنندگان بالقوه استفاده می نماید. برخی مزایای سیستم فوق برای ذینفعان آن در شکل زیر آمده است. 

    مزایای بازاریابی مقصد 
     مزایای بازاریابی مقصد

    وانگ و فسن مایر بحث می نمایند که موفقیت استراتژیهای بازاریابی تحت وب مستلزم یکپارچگی و هماهنگی سه جنبه مکمل تلاشهای بازاریابی اینترنتی نظیر:

    • ویژگیهای وب سایت
    • استراتژیهای ترفیع مبتنی بر وب
    • برنامه های مدیریت ارتباط با مشتری (CRM)  

    علاوه بر این سازمان و محیطهای تکنولوژیکی مطلوب و رویکرد مدیریتی نوآور همچنین پیش نیازهای موفقیت بازاریابی مبتنی بر وب هستند.
    ریتا فاکتورهای حیاتی موفقیت بازاریابی مقصد مبتنی بر وب را از دو دیدگاه فنی و مدیریتی بررسی نمود. او بحث نمود که از دیدگاه مدیریتی، یک سیستم بازاریابی مقصد بایستی به سازمان بازاریابی مقصد در جهت اجرای سه وظیفه اصلی کمک نماید، که سه وظیفه عبارتند از:  تدارک اطلاعات، فعالیتهای ترفیع و بازاریابی و تحقیقات بازار.

    از دیدگاه فنی نیز توسعه وب سایت برای سازمان بازاریابی مقصد شامل سه عملکرد اصلی است: طراحی وب، ترفیع وب سایت و ارزیابی عملکرد وب سایت.

    این درست است که به منظور توسعه یک وب سایت موفق برای پشتیبانی فعالیتهای بازاریابی، سازمانهای بازاریابی مقصد بایستی بر چند ناحیه کلیدی متمرکز شوند و همچنین اطمینان حاصل نمایند که نه تنها به طور منفرد کار می نمایند بلکه به طور هماهنگ نیز کار نمایند.

    1- وب سایت بایستی در طریقی توسعه داده شود که شامل ویژگیهای کلیدی در جهت ارضای نیازها و علایق بازار هدف اصلی باشد.

    2- در هنگامی که وب سایت ایجاد می شود، برنامه های ترفیعی مناسب که بازدیدکنندگان سایت را مورد هدف قرار می دهد بایستی در نظر گرفته شود که براساس این برنامه ها میتوانند مقدار قابل توجه ای از ملاقات کنندگان را جذب نمایند.

    3- ارزیابی عملکرد وب سایت بایستی انجام شود. که براساس آن برای سازمان بازاریابی مقصد مشخص شود که وب سایت تا چه اندازه ای کار می کند.

    4- در ارتباط با اثر اقتصادی، سازمان بازاریابی مقصد نیازمند ارزیابی وب سایت نظیر کاهش هزینه از طریق صرفه جویی موارد چاپی و استفاده از مراکز تلفنی است. و در آخر نیز، عملیات موفقیت آمیز نواحی که در بالا اشاره شد مستلزم محیط های تکنولوژی سازمانی مطلوب نظیر بودجه تکنولوژی و متخصصان تکنولوژیکی هستند.

    بر اساس چنین بحثهایی که ارائه شد، در این مطالعه ارائه می شود که توسعه موفقیت آمیز سیستم بازاریابی مقصد مستلزم فاکتورهای کلیدی زیر است:

    • طراحی عملکرد وب سایت
    • ترفیع وب سایت
    • ارزیابی عملکرد وب سایت 
    • ارزیابی اثر بازاریابی 
    • محیط تکنولوژیکی سازمان

     

    طراحی کارکرد وب سایت:

    یک مرور ادبیات مرتبط با موضوع آشکار می سازد که واژه های متفاوتی برای تشریح هدف/ کارکرد کلیدی سیستمهای بازاریابی مقصد استفاده شده است. نظیر ارتباطات، اطلاعات، بازاریابی، مبادلات و مدیریت ارتباط با مشتری. این اظهار نظرات تقریبا توسط ریتچی و ریتچی حمایت شده است که بحث می نمایند که توسعه سیستمهای بازاریابی مقصد نه تنها در برگیرنده جنبه های اطلاعاتی محصولات مقصد است بلکه همچنین شامل اجزای ارتباطاتی و بازاریابی نیز می شود.

    به طور مشابه eMICA (مدل بسط داده شده انتخاب تجارت اینترنتی) که توسط بورگس و کوپر ارائه شده است شامل سه مرحله است که سه سطح فرآیند تجاری را در بر می گیرد:

    IranMCT تیم مشاوران مدیریت ایران
    ۲۷ آذر ۹۴ ، ۱۰:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

    نوشته شده توسط دکترسیدرضاآقاسیدحسینی

    تیم مشاوران مدیریت ایران :

    در آینده، بازاریابی و برندینگ در زیرمجموعه یک خانواده محصول بیشتر رسوخ کرده و برای محصولات، زیرشاخه‌های Subcategory بیشتری ایجاد می‌گردد (خانواده محصول پیچیده‌تر می‌گردد) و درنتیجه رقابت از حوزه برند اصلی به رقابت بر زیرشاخه Subcategory Competition برند خواهد رفت و درنتیجه اینکه در رقابت گفته می‌شود "برند من از برند تو بهتر است" جایگاه کم‌اهمیت‌تری پیدا خواهد نمود. زیرا وجود یک مزیت رقابتی نادر و تا حدودی پایدار موجب ایجاد رشد و سودهی پایدار خواهد بود. این نوع مزیت تنها در زیرشاخه‌های محصولات قابل ایجاد خواهد بود. ( برای مثال: یک شرکت تولیدکننده بتن، تنها به دنبال معرفی انواع بتن سبک، منعطف و بسیار مستحکم برای پل‌های معلق در کشوری با بازاری بالفعل و جذاب باشد).

    subcategory competition رقابت زیرشاخه محصول

    از یک زیرشاخه به زیرشاخه دیگر، رشد واقعی ناشی از افزایش سهم بازار نیست، بلکه ناشی از این است که برند اصلی در زیرشاخه خود دارای محصولی است که به‌عنوان محصولی جدید به بازار معرفی‌شده است و در آینده اگر توسط سایر رقبا نیز محصولی مشابه با آن تولید گردد، همچنان مزیت رهبری را یدک کشیده و از مزیت "نمونه اول" بودن خویش سود خواهد برد و به‌عنوان مبنایی برای مقایسه کیفی و قیمتی خواهد بود.

    این‌چنین برندهایی برای خلاقیت و نوآوری و ایجاد اهداف شناور، به این عمل به ‌صورت یک استراتژی می‌نگرند.

    با مدیریت ادراک و نگرش‌ها، مشتریان را به‌سوی زیرشاخه‌های برند سوق داده و این‌گونه است که رقابت برندینگ را در زیر شاخه‌ها یک سازمان را به موفقیت خواهد رساند. در مدیریت برند به ربط برند Brand Relevance به عنوان یک راهکار استراتژیک اشاره می‌شود که به ساخت و ایجاد زیرشاخه‌های برند و راهکارهای پیروزی در جنگ زیرشاخه برندها می‌پردازد.

    این عمل در برندهایی نظیر Tesla, Red Bull, IKEA, Gillette و بسیاری دیگر، قابل‌مشاهده است. برندی تحت عنوان Chobani در بازار مواد غذایی از همین استراتژی برندسازی استفاده نموده است.

    آقای حمدی اولوکایا (یک کارآفرین آمریکایی، کرد تبار) و صاحب یک کسب‌وکار کوچک (در حوزه تولید پنیر) در سال 2005 کارخانه تولید ماستی در نیویورک از  Kraft خریداری نمود (این برند رهبر بازار تولیدات لبنی در سطح جهان است) .

    هدف او تولید ماست چکیده بدون چربی Greek yogurt بود، محصولی که غول‌هایی نظیر Dannon یا Yoplait آن را بسیار کم تولید می‌کردند.

    او این محصول را Chobani نام نهاد و در مدت 5 سال 1.4 میلیارد دلار با آن پول ساخت. سهم وی از بازار زیرشاخه‌های ماست چکیده از 0.7% در سال 2006 به 52% در سال 2014 رسید. وی رقابت را در زیرشاخه‌ها این برند برده بود.

     

    4 درسی که می‌توان از برند چوبانی گرفت، عبارت‌اند از :

    1 - هر محصول دارای یک ارزش پیشنهادی مشخص است. غلیظ‌تر بودن آن موجب شده که بافتی متراکم‌تر و خامه‌ای‌تر داشته باشد. در مقایسه با ماست‌های مشابه در بازار، با همان میزان کالری، دارای دو برابر پروتئین است، قند و کربوهیدراتش به نصف رسیده است. 
    این محصول دقیقا همان چیزی است که افراد علاقه‌مند به دریافت پروتئین غیر گوشتی به دنبال آن هستند (به‌خصوص افراد گیاه‌خوار و ورزشکارها). قند و کالری و هیدروکربن پایین این محصول نیز افرادی که به دنبال کاهش وزن و سلامت هستند را به خود جذب نموده است و برایشان برندی پرارزش است.

    2 - چوبانی یک بسته‌بندی حرفه‌ای و با هویت بصری واحد را بکار گرفته است. ظرف این محصولات کوتاه‌تر و عریض‌تر (فربه‌تر) است از ظرف ماست‌های اولیه و روتین در این بازار و همچنین از رنگ‌های زنده گوناگون و مشخصی برای هر واحد محصول استفاده می‌نماید.
    برای هر یک از زیرشاخه‌های محصول یک سمبل اختصاص داده است تا در هنگام انتخاب زیرشاخه‌های این ماست، "جستجوی بصری برند" آسان گردد.
    این خود به‌گونه‌ای به تصمیم مشتری اعتبار و هویت می‌دهد و خیال مشتری را راحت می‌نماید که برای چیزی پول می‌دهد که بدن وی به آن نیاز دارد و فاقد چیزهایی که بدنش به آن نیاز کمی دارد.

    3 - چوبانی خود را به‌عنوان یک زیرشاخه محصول پوزیشن نموده است (ماست / ماست چکیده / ماست چکیده سلامت ) و نه یک محصول جدید.
    این نوع برندسازی بر یک زیرشاخه محصول همان بازاریابی نیچ یا دسته‌ای نیست. زیرا بازاریابی و برندینگ بر زیرشاخه‌های برند به ما اجازه تولید انبوه را داده و می‌توانیم بخش‌بندی انجام‌شده در بازار را توسعه دهد.

    4 - چوبانی به مبارزه طلبیده شد. بعد از موفقیت این برند. Dannon و Yoplait تلاش به تولید محصولاتی مشابه دست زدند اما با جایگاهی که چوپانی به‌عنوان " نمونه اول" در ذهن مخاطب ایجاد نموده بود و با خلاقیت و نوآوری جاری در این سازمان و ایجاد چهارچوب ذهنی مناسب برای مشتریان خویش، سهم بازار وی به 40% کل بازار رسید و این نشان از شکست رقبای بزرگ خویش در زیرشاخه‌های یک محصول است.

    چوبانی بسیار خلاق است. او محصول جدیدی با 100 کالری تحت برند Simply 100 معرفی نمود. درپوش ظرف این ماست جدید با یک زائده برای جدا کردن این در پوش و به شکل یک زغال‌اخته طراحی‌شده است.خط تولید محصولات صبحانه خود را Chobani Oats نام‌گذاری نموده و ماست‌های طعم دار فصلی را Chobani Indulgent نام‌گذاری نموده است. یک سری ماست‌های ارزان‌قیمت و همچنین ماست‌های پرچرب برای پخت‌وپز و جایگزینی برای خامه‌ترش نیز دارد. چوپانی کافه‌هایی زیبا برای خرده‌فروشی محصولات خود نیز تاسیس نموده است. علاوه بر آن یک زیرشاخه به‌عنوان ماست حاوی چاشنی‌هایی از مواد طبیعی و گیاهی ارائه نموده است.در یک کمپین تبلیغاتی برندینگ تحت عنوان “How Matters” این برند به اهمیت فرایند آماده‌سازی ماست اشاره می‌نماید و آن را به آماده‌سازی یک ورزشکار برای حضور در رقابت المپیک تشبیه می‌نماید. ویدیو  مرتبط در سایت آپارات

    مطالعه موردی فوق نشان می‌دهد که چگونه یک برند تازه‌وارد با منابع اندک قادر است تا در مدت 6 سال کسب‌وکار خود را به میزان 1.4 میلیارد دلار رشد دهد. برندهای غالب و سلطه‌جوی بازار معمولا به دنبال این هستند که نشان دهند "برند من از برند تو بهتر است" و به افزایش ثابت سهم بازار در یک طبقه بخصوص از محصولات هستند. صدالبته که این برندها به رشد پایدار سود خواهند رسید. اما، زیرشاخه‌های جدیدی که سهمی در حدود 1% بازار را به خود اختصاص داده‌اند را موردتوجه قرار نداده و بر آن سرمایه‌گذاری نمی‌نمایند، زیرا که معتقدند که این بخش از بازار بر کسب‌وکار آنان اثرگذاری خاصی ندارد و آنان را تهدید نمی‌نماید.

    ماهاتما گاندی در جایی گفته است : 
    " ابتدا شما را نادیده می‌گیرند، سپس شما را مسخره می‌نمایند، سپس با شما مبارزه می‌نمایند، سپس شما پیروز می‌شوید".

    این دقیقا داستان زندگی برند چوپانی در دهه اول زندگی‌اش است.

    رقابت برندینگ در زیرشاخه محصول – مطالعه موردی برند چوبانی Chobani

    تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

    IranMCT تیم مشاوران مدیریت ایران
    ۲۰ آذر ۹۴ ، ۱۱:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

    نوشته شده توسط دکترسیدرضاآقاسیدحسینی

    تیم مشاوران مدیریت ایران تلاش دارد تا به رهبران سازمان‌هایی که نسبت به برندسازی و برندینگ با رویکردی استراتژیک تعامل می‌نمایند، مشاوره‌ای حرفه‌ای ارائه نماید. یکی از کاربران سایت در ایمیلی از ما در خصوص توسعه برند Brand Development سوالی پرسیده است. ما نیز بر آن شدیم تا پاسخ وی را در قالب این مطلب ارائه نماییم.

    brand development توسعه برند

    سوال : "عناصر اساسی توسعه برند شامل چه مواردی است ؟"

    پاسخ : هر فردی که در جایگاه مدیریت بازاریابی یا مدیریت برند می‌داند که یک برند برای داشتن یک هویت، تصویر و جایگاه مشخص و واحد در بازار، نیازمند توسعه ارزش ویژه برند به ارزشی جدید و نیازمند خلق راهکاری جدید برای رسیدن به توازن، ثبات و ایجاد مزیت رقبایتی برای حضور بلندمدت و موفق در عرصه رقابت است.

    یک مدیر برند، در هنگام ترسیم نقشه فرهنگی عناصر برند خویش باید هنر توسعه برند خود را پیاده‌سازی ارائه نماید.

    برای توسعه برند باید به 10 اصل یا قانون زیر توجه شود :

    1- مدیر برند ابتدا باید به دنبال ایجاد زیرساخت‌های فرایند توسعه برند در درون سازمان خویش باشید (این مقدم بر تبلیغ است).

    2- زیرساخت مدنظر شامل تدوین استراتژی جایگاه‌یابی برند، ارزش‌های اساسی و اهداف برند است.

    3- ایجاد معنا یا تقویت معنای برند کاملا در ارتباط باهدف برند است. این تقویت معنا باید از طریق داستان‌سرایی، تبلیغات و تولید محتوا در شبکه‌های اجتماعی صورت پذیرد.

    4- پس از گذشت اندک زمانی ، تداعیات جدید برند آشکار و یا کشف می‌گردند. تداعیاتی که از مسیر داستان‌سرایی به تصویر برند متصل شده‌اند.

    5- اعتقاد به "چکیده و خلاصه حرف برند" Brand Mantra / Brand Essence (باکمی اختلاف همان قول برند Brand Promise) باید از درون سازمان بجوشد تا سبب تمرکز سازمان بر برند شود. این اعتقاد سبب می‌شود که الهامات خلاقانه افراد در چهارچوب عمومی از پیش تعریف‌شده برند، به کمک سازمان آید. یادتان باشد که Brand Mantra همان عنوان تبلیغاتی نیست و شامل 3 کلمه است که در خصوص جوهر وجودی برند توضیح می‌دهد. (تفاوت معنایی Tagline, Mantra, Motto, Slogan)

    6- سرمایه‌گذاران به دنبال ایجاد ارزش برای هویت برند می‌باشند و تصور می‌نمایند که تنها با طراحی چند عنصر هویت بصری (کارت ویزیت، وب‌سایت، سربرگ و ... ) کار برند تمام است و باید شروع به تبلیغات نمایند تا به ارزش هویت برند دست یابند. این کاری است که توسط یک گرافیست در یک آژانس تبلیغاتی غیرحرفه‌ای نیز انجام می‌شود و نه یک توسط یک مدیر برند استراتژیست.

    اما برندهای هوشمند می‌دانند که بین یک برند با هویتی ساده و یک برند با هویت کاریزما تفاوت بسیاری وجود دارد.

    7- تجربه مشتری از برند Brand Experience زمانی به بهترین و زیباترین سطح خود خواهد رسید که محصول یا خدمات در حد ایده‌آل خود ارائه گردد.

    8- اگر تمام موارد به‌درستی صورت پذیرد، برند مورداحترام و توجه مردم قرارگرفته، ستاره بخت سازمان درخشیده و سودآوری تضمین می‌گردد. این تلاش باید حتما همراه با صداقت باشد.

    9- برندهای معتبر خود را با نیازهای انسانی و اجتماعی افراد برای ایجاد دنیایی بهتر هماهنگ می‌نمایند.

    10- برترین برندها همواره به در جستجوی راهی برای همکاری و همیاری با مشتریان خویش است. با پیشنهاد خدماتی که موجب سینرژی و منطبق باارزش‌های مشتری و رفتار و سبک زندگی وی باشد.

    امیدوارم که مطالب فوق کمکی به درک بهتر مفهوم توسعه برند نموده باشد. اگر در این خصوص علاقه‌مند به مطالعه کتابی به زبان انگلیسی نیز هستید، می‌توانم کتاب Soulful Branding را به شما توصیه نمایم.

    تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

    IranMCT تیم مشاوران مدیریت ایران
    ۱۲ آذر ۹۴ ، ۱۹:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

    زندگی بدون داشتن الگوهایی از باورهای مختلف میسر نخواهد بود. هرچند که باورها در تاریکی و سکوت ذهن شما حضورداشته و شکل می‌گریند،اما این بدان معنی نیست که قدرتمند نیستند. بیشتر انسان‌ها در کار خود پیرو  باورهایی هستند، همان‌گونه که خصوص مذهب، تعهد به خانواده و انواع و اقسام ارزش‌هایی که برای آن‌ها محترم است. ولی مشکل ازآنجایی آغاز می‌گردد که باورهای شما بر شما غلبه می‌نمایند و بر روی صندلی فرماندهی می‌نشینند.

    باور

     بیشتر رفتارهای خصمانه در سراسر جهان مرتبط با یک باور عمیق هستند (در مسائل قومی، افراط مذهبی و تقسیم کردن بشریت به "ما" و "دیگران")، باورهایی که افرادی را که در دام آن افتاده‌اند را، مسموم می‌نمایند.

    این‌گونه افراد دیدِ نسبت به دو چیز را ازدست‌داده‌اند. در ابتدا فکر می‌نمایند که کنترل بر روی باورهای خود را دارند و نه بالعکس. ثانیاً، سویچی که می‌تواند یک باور جدید را به وجود آورد، همچنین و همزمان واقعیت جدیدی را نیز به وجود می‌آورد. وقتی‌که دشمنان به متحدان تبدیل می‌شوند، وقتی دلسردی به‌عنوان کمال ، قربانی بودن به‌عنوان قدرتمند بودن و بی‌نیاز بودن، تلقی می‌گردد، آن سویچ می‌چرخد و واقعیت‌ها تغییر می‌یابند.

    قدرتمندترین باورها آن‌هایی هستند که من اسم آن‌ها را باورهای ریشه‌ای گذاشته‌ام ، برای اینکه به شما هویت می‌دهند. اگر کسی عمیقاً معتقد باشد که "یک بَرنده " است و شخص دیگری باور داشته باشد که "کسی او را دوست ندارد"، نتیجه باورهای آن‌ها می‌تواند واقعیت‌های کاملا متفاوتی باشد. بسیار مهم است که باورهای ریشه‌ای مثبت را پرورش داد و از آن‌ها در زندگی روزمره استفاده کرد. هرچقدر بیشتر از باورهای ریشه‌ای استفاده نمایید، واقعیت زندگی شما به همان نسبت پویاتر و متغیرتر خواهد بود.

    چهار نوع از باورهای ریشه‌ای در زندگی شما تاثیر به سزایی خواهند گذاشت:

    1.       عشق

    2.       برای خود ارزش قائل بودن

    3.       احساس ایمنی و امنیت

    4.       احساس کمال


    در قلب هرکسی باوری در مورد هرکدام از چهار باور نامبرده وجود دارد و این باور همیشه به‌آسانی قابل‌تغییر نیست.در طول زندگی شما باورهای ریشه‌ای شما فرم گرفته‌اند و درعین‌حال باورهای ریشه‌ای شما به زندگی شما فرم خاص خود را بخشیده‌اند. در مورد عشق فکر کنید. به چند باور ریشه‌ای اشاره می‌کنم که فرد می‌تواند در مورد عشق داشته باشد ؛ یا مثبت یا منفی.

     باورهای منفی:

    1.       من آدم زیاد دوست‌داشتنی‌ای نیستم

    2.       عشق کوتاه‌مدت است

    3.       عشق به‌راحتی می‌تواند به نفرت تبدیل گردد

    4.       عاشق شدن یک توهم است ، نوعی از یک بیماری رمانتیک

     

    باورهای مثبت:

    1.       حق من عشق بی‌قیدوشرط است و من هم می‌خواهم آن را بدهم

    2.       عشق ابدی است

    3.       وجدان حامل قدرت عشق است

    4.       عشق انسانی می‌تواند با عشق آسمانی ارتباط پیدا کند و به حد آن برسد

     

    همان‌طوری که مشاهده می‌نمایید، کسی که باور به دسته دوم دارد، خوشحال‌تر و کامل‌تر از کسی است که اعتقاد به دسته اول دارد.اگر امکان انتخاب وجود داشته باشد، کسانی که مطالب انگیزه ساز در مورد عشق را می‌خوانند ، معمولا می‌گویند " خوب نبود اگر می‌شد..؟" به‌عبارت‌دیگر، در زندگی خصوصی خود تجارب متفاوتی در رابطه با عشق داشته‌اند ، نه کاملا مثبت و نه کاملا منفی.ولی باورهای ریشه‌ای مانند یک جعبه از عقاید نیستند که آن‌ها را بیرون بکشید و اگر وقت داشته باشید، بررسی نمایید. آن‌ها مانند مایکروچیپ‌ها می‌مانند ، جایی در سطحی از فکر قرارگرفته‌اند و مرتب پیغامی را که در آن‌ها نهفته است ، ارسال می‌نمایند.

    این پیغام‌ها تغییر نمی‌نمایند مگر اینکه شما آگاهانه درصدد تغییر آن باشید. اگر به حال خود گذاشته شوند، مایکروچیپ‌ها به‌صورت مکانیکی همان وظیفه را انجام می‌دهند. بدین ترتیب دختر جوانی که باور او این است که "مرا کسی دوست ندارد" به‌احتمال‌قوی روزی یک خانمِ بالغ خواهد بود که بازهم همان باور را دارد، برای اینکه در طی سال‌هایی که گذشته، مایکروچیپ همان‌طور به ارسال پیغام ادامه داده است، همان پیغام همیشگی و احتمالا شخصیت آن دختر کوچک که حال خانمی است ، خود را به باور خود تطبیق خواهد داد و بدین ترتیب عشق و احساس ارزش به خود، هر دو متاثر خواهند شد.

    اگر می‌خواهید زندگی شما در سطح عمیق باورهای ریشه‌ای شما تغییر یابد، آگاهی قدرتمندترین متحد شما خواهد بود.

    من به شما راه مفیدی را برای تغییر یک باور ریشه‌ای پیشنهاد می‌کنم. یکی از چهار مورد: عشق، برای خود ارزش قائل بودن، احساس ایمنی و امنیت، و احساس کمال را انتخاب نمایید. بنشینید و یک ورقه بردارید و دو عنوان را تعریف کنید، "باورهای مثبت من" و "باورهای منفی من". اکنون تمام باورهای خود نسبت به، مثلا عشق را، به روی کاغذ بی آورید. خودتان را محدود نکنید. هر نوع باوری را که به مغزتان خطور می‌نماید، یادداشت کنید.

     در هفته‌ای که پس از نوشتن لیست پیش رو دارید، حداقل دو بار نگاهی به لیست خود بیندازید.به‌طرف منفی و مثبت نکاتی را اضافه کنید-خواهید دید که باورهای ریشه‌ای سخت‌تر به بالا صعود می‌نمایند.حال که لیست را تکمیل کرده‌اید، وقت بگذارید و آن‌ها را ارزیابی کنید.به هر باور خود ارزیابی خاصی بدهید:

    S برای باور قوی

    W برای باور ضعیف

    U برای باور نامطمئن و یا غیرمحتمل

    شما در حال ترسیم باورهای خود هستید ، کاری که به شما خیلی کمک خواهد کرد. ازآنجایی‌که این ترسیم ارتباط خصوصی شما با خودتان است ، خجالت نکشید از اینکه باوری که فکر می‌کنید غیرقابل‌قبول و یا اشتباه است را، یادداشت نمایید. اکنون زمانی فرارسیده است که به همه باورهای خود رسیدگی کنید.

    حال به پرورش تغییر بپردازید. یک باور قوی منفی و یک باور مثبت قوی را انتخاب کنید. برای مثال، باور منفی می‌تواند این باشد " فقط تعداد کمی از آدم‌ها من را دوست دارند" و باور قوی برای مثال می‌تواند باشد "عشق می‌تواند شفابخش باشد". این‌یک نوع تمرین مغزی است که به‌وسیله آن شما راه‌های مختلفی برای فکر و احساس خود، تعریف می‌کنید. خب حال با این دو باور، شما چه‌کارهایی می‌توانید انجام دهید؟

    " فقط تعداد کمی از آدم‌ها من را دوست دارند"

    برای به حداقل رساندن این باور، باید در مورد عشق خارج از حیطه دوستان و آشنایان و خانواده خود، احساس امنیت بیشتری به دست آورید. به خود بگویید که این امکان دارد. چون فقط الآن افراد کمی شما را دوست دارند ، این بدین معنی نیست که در آینده هم دیگران شما را دوست نخواهند داشت ، اگر شما بخواهید که شما را دوست داشته باشند. از جایی که امن احساس می‌کنید شروع کنید، برای مثال در چادری که بچه‌های بی‌پناه در آن زندگی می‌نمایند در چنین مکان‌هایی به‌سرعت خواهید دید که انسان‌ها چقدر شکرگزار و قدردان هستند، که این‌ها خود نشانه‌ای از عشق و دوست داشتن است. سعی کنید خود را با افرادی احاطه کنید که دیگران را دوست دارند- این‌گونه افراد کم نیستند.این‌گونه آدم‌ها به‌صورت عمیقی عاشق کارشان، هدف خود، رسالت خود و نگرش خود به انسان‌های دیگر و زیبایی طبیعت هستند. راه‌های بی‌نهایتی برای ابراز عشق وجود دارد و وقتی‌که شما جزئی از آن‌ها باشید ،شما هم جزئی از این عشق خواهید بود.

    "عشق می‌تواند شفابخش باشد"

    برای گسترش و افزایش قدرت این باور، می‌توانید دو مسیر را انتخاب نمایید: شفابخشی به خودتان و یا شفابخشی به دیگران. هر دو باهم در ارتباط هستند و خوب است که با زمان و در حال پیشرفت بر روی هر دو تمرکز نمایید. ولی شما فقط زمانی می‌توانید عشق را به دیگران انتقال دهید که خود عشق را نهادینه کرده باشید. بنابراین آدم‌ها در ابتدا با شفابخشی به خود شروع می‌نمایند. این پروژه بااهمیت دادن به خودتان شروع می‌شود، با ابراز علاقه به خودتان از طریق اتخاذ روش‌های زندگی سالم-رژیم، ورزش، خواب کافی و مدیریت استرس- روش‌هایی که احساس رفاه شمارا افزایش می‌دهند. هر کاری که در راستای اهمیت دادن به بدن و روح خود انجام می‌دهید، نوعی از خود شفابخشی بر پایه علاقه به خودتان است. سپس نوبت به شفقت به خود می‌رسد که به معنای بامحبت‌تر بودن و بخشنده‌تر بودن با خوداست. بعدازآن مرحله تصفیه روح آغاز می‌گردد، خارج کردن پس‌مانده‌های مسموم از گذشته، زخم‌های قدیمی ، خاطرات بد ، دوری از روش زندگی منسوخ. نهایتا مرحله ارتباط با خودتان در سطح بالاتری فرامی‌رسد ، این مرحله همواره منبع شفا و عشق در زمان واحد بوده است.

    من در اینجا فقط نظر به دو باور در میان باورهای بسیار زیاد داشته‌ام ولی پروسه کلی برای همه باورها یکسان است، چه مثبت چه منفی. شما آگاهانه می‌توانید ورود افکار منفی را کاهش و ورود افکار مثبت را افزایش دهید. پیاده‌سازی چنین برنامه‌ای دستیابی شما را به زندگی پویا تضمین می‌نماید، برای اینکه هیچ‌چیزی بیشتر از دستیابی به کنترل بر باورهای ریشه‌ای به شما امکان تغییر و دگرگونی را نخواهد داد. با تغییر و دگرگونی به‌تدریج شما هم‌تغییر می‌کنید، در سفری که پایان ندارد و پایه آن بر روی عمیق‌ترین باور شما ، یعنی باور به خودتان و آن‌کسی که هستید، قرار دارد.

    دکتر دیپاک چوپرا، موسس بنیاد چوپرا و از بنیان‌گذاران مرکز چوپرا برای رفاه است، پیشگام مشهور جهانی در پزشکی اَنتِگراتیو و دگرگونی شخصی و عضو خوش‌نام در برجسته‌ترین انجمن‌های پزشکی جهانی است. دکتر چوپرا نویسنده بیش از 80 کتاب است که به 43 زبان ترجمه‌شده است، برخی از این کتاب‌ها در میان پرفروش‌ترین کتاب های منتخب نیویورک تایمز قرار دارند.

    نویسنده : دیپاک چوپرا

    ترجمه : دکتر سیامک احمدیان

    IranMCT تیم مشاوران مدیریت ایران
    ۰۲ آذر ۹۴ ، ۲۱:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

    نوشته شده توسط دکترسیدرضاآقاسیدحسینی 

    تیم مشاوران مدیریت ایران :

    راحت‌ترین راه فروش برای یک فروشنده حرفه‌ای این نیست که بفهمد مشتری چه می‌خواهد، بلکه این است که بفهمد که مشتری چگونه می‌خواهد؟ پس با شناخت 7 نوع مشتری، باید عملیات فروش را بتوانید سریع به پایان برسانید.

    هنگامی که بحث فروشندگی حرفه‌ای پیش می‌آید در مورد یک طرف مذاکره فروش که همان فروشنده میباشد صحبت میشود و مثلا به 12 خصوصیت فروشنده حرفه‌ای موفق و یا به 16 خصوصیت فروشنده خوب و فروشنده بد اشاره مینماییم اما در سوی دیگر ماجرا مشتری ایستاده است. 

    7 types of customers نوع مشتری

    دنیای پرسروصدای فروشندگی حرفه‌ای با هزاران کتاب، سخنرانی متعدد متخصصان و تکنیک‌های فروشندگی حرفه‌ای بسیار وسیع شده است. بسیاری از این متخصصان ادعای داشتن داروی معجزه‌آسای فروش را تحت عنوان "رازهای موفقیت در فروش" را داشته و آن را در کتابی به دیگران پیشنهاد می‌دهند. جالب آنکه با فخرفروشی بسیار، سایر کتاب‌های نظیر خود را نیز زیر سوال برده و ادعا دارند که با خواندن این کتاب از مطالعه سایر کتاب‌ها بی‌نیاز خواهید شد.

    در طی 10 سال گذشته کتاب‌های بسیاری را مطالعه نمودم تا بلکه با غاز تخم طلای موجود در آنان را کشف کنم اما اغلب این کتب تنها به سرزنش مدیران فروش و فروشندگان پرداخته بودند و حرف‌های کلی و آکادمیکی را ارائه در نهایت نوشدارویی ارائه نموده بودند که در دنیای واقعی قابلیت خوردن که هیچ، قابلیت نگهداری در بایگانی سازمان را نیز نداشتند. در برخی کتب نیز راهکارهایی ارائه‌شده بود که تنها در یک شرکت کاملا مشابه باتجربه نویسنده، قابل پیاده‌سازی بود.
    اما از حق نگذریم چند کتابی نیز بود که رویکردهای جالبی نسبت به فروش داشت و قول فروش بیشتر را تا حدودی تضمین می‌نمود. پایه و اساس آنان نیز بر نگرش، جدیت، دانش فروشنده بود.

    من نیز تصمیم گرفتم تا لیستی از تجربیاتم در حوزه فروش، وورک‌ شاپ‌های بین‌المللی فروش و همکارانی در حوزه توسعه و وفادار سازی مشتری و درنهایت افزایش سطح فروش تجربیات خوبی داشته‌اند، تهیه نمایم.

    در نهایت با جمع‌بندی تمام این تجربیات مشتریان را به 7 دسته تقسیم نمودم و برای هریک نیز روش برخورد و انتخاب نوع گرفتار را تعیین نمودم که می‌تواند موجب افزایش سطح فروش، تشویق مدیریت و حتی حضور در هیئت‌مدیره سازمانتان گردد.

    1- سلطه جوست

    این نوع مشتری در اولین برخورد خویش، ویژگی‌های خویش را نشان می‌دهد : بسیار چالشگر، خشن، تند و بی‌ادب هستند.
    سر رشته کلام را بلافاصله به دست گرفته و مکالمه تقریبا یک طرفه می‌شود. در زمان کوتاهی می‌خواهند بر شما سلطه یابند. ارائه اطلاعات خارج میزان صبر آنان است. تمایل بسیار بر تاکید میزان فوریت نیاز خویش دارند. اگر شروع به معرفی راهکار یا راه‌حل جدید و جایگزینی به وی نمایید، فورا کلامتان قطع می‌نماید. این موقعیت شاید فروشنده را عصبی و سرخورده نماید. اما ازآنجاکه این فرد بسیار به سلطه بر شما علاقه‌مند‌است، از همین نکته می‌توانید در مذاکره فروش به‌عنوان یک مزیت استفاده نمایید.

    راه‌حل : پیش اطلاعات مکالمه یا جلسه اطلاعات کافی و حتی اضافی به همراه داشته باشید تا به‌عنوان برگ برنده برای کنترل وی استفاده نمایید. با پرسیدن سوالات باز، وی را به حرف زدن بیشتر وا‌دار نمایید تا اطلاعات بیشتری در خصوص مشکلات سازمانش دریافت نمایید. از مواجه با وی بپرهیزید زیرا در نهایت شما بازنده مکالمه بوده و وی را از دست خواهید داد. سعی نمایید با فردی در آن سازمان مانند شریک، منشی و یا یکی از اعضای صحبت نمایید و زمان و روش مناسب برای صحبت با این مدیر به‌عنوان مشتری بالقوه را بیابید.

    2- امینت‌طلب است

    این‌گونه از مشتریان، غالبا ساکت هستند و تنها چند کلمه برای کمک به جهت‌گیری شما در مسیر حل مشکلاتشان بیان می‌نمایند. توجه آنان به شما مانند یک مرده یا جسم شناور روی آب است و ناگهان یک جواب در مقام دفاع از عملکرد خود به شما می‌دهند. تمایلی به اتخاذ تصمیمات برخلاف علاقه خویش ندارد زیرا که این‌گونه تصمیمات را حاوی ریسک بالا می‌داند. از همان ابتدای فرایند مذاکره فروش، پیرامون خود سپر و لاک دفاعی ساخته و از مواضع خود دفاع می‌کند. اما اگر فروشنده بتواند این نوع مشتری را به مشتری بالفعل تبدیل نماید، بسیار قابل‌اعتماد و وفادار خواهد ماند. این نوع مشتری مانند جایزه‌ای برای فروشنده است.

    راه‌حل : باید بسیار تلاش نمود و به‌طور مستمر خلق‌وخوی این نوع مشتری را مورد ارزیابی قرار داد. اگر نیاز فوری به محصول یا خدمت شما در وی وجود ندارد، باید برای از بین بردن احساس ریسک معامله با شما را پیگیری و اثبات حقانیت خویش، در وی از بین ببرید. وجود این نوع مشتری خود یک فرصت است. وقتی شانس ملاقات یا مکالمه با وی را به دست آوردید، حتما از محصولات و خدمات خویش یک سری اسناد و اطلاعات و توصیه‌نامه مناسب داشته باشید . این افراد به اطلاعات نوشته‌شده و تحلیل‌های آماری بسیار علاقه‌مند هستند. زیاد حرف نزنید و در با صبر و حوصله گوش دهید. پس مهم است که بدانید چگونه باید خوب گوش دهیم و هرگز کلام وی را قطع ننماید.

    3- محبوبیت‌طلب است

    این نوع از مشتری در یک کلام خیلی باحال و دوست‌داشتنی است و تمایلی زیاد به محبوبیت دارد. تمایل به موافقت سریع با نقطه نظرات شما داشته و از مخالفت با داده‌های شما می‌پرهیزد و شما سریع به انتهای مسیر فروش می‌رسید. اما حواس‌پرتی و به‌نوعی سرخوشی این نوع مشتری، ممکن است وی را از مسیر تصمیم‌گیری و حصول پیشرفت فرایند مذاکره فروش باز دارد. شاید شما به‌عنوان فروشنده تصور نمایید که این فروشنده در حال تلف کردن وقت عزیز شما است و شما را به‌عنوان راه‌حل جایگزین در آب‌نمک خوابانیده است ، اما در اصل این مشتری در ذهن خود به فروش پایان داده و محصول یا خدمت شما را خریداری نموده است.

    راه‌حل: در پایان تشریح هر قسمت از محصول یا خدمت ، یک سوال باز از مشتری بپرسید تا از موقعیت کنونی سازمان اطلاعات بیشتری دریابید. اگر مشکلی واقعی در سازمان مشتری نیست، پس فقط قصد صحبت با شما را دارند. درصورتی‌که این‌گونه از افراد بخشی از تیم تصمیم‌گیرنده خرید هستند، می‌توانید از آنان به‌عنوان حامی طرح پیشنهادی خود استفاده نمایید. هیچ‌چیز بهتر از وجود یک حامی در داخل جلسه تصمیم‌گیری سازمان خریدار نیست.

    IranMCT تیم مشاوران مدیریت ایران
    ۲۹ آبان ۹۴ ، ۱۰:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

    بسیاری از برندها و مدیران در شبکه‌های اجتماعی حضور دارند، اما این به معنای آن نیست که همه کارهایی که در کانال‌های ارتباطی آنلاین انجام می‌دهند، صحیح باشد. بسیاری از آنها وجهه‌ای که از برندشان عرضه می‌کنند محتوایی زنده ندارد. خلاق بودن، سرگرم‌کننده بودن و آگاهی‌دهنده بودن ماهیت برند می‌تواند به ایجاد مخاطب بیشتر در رسانه‌های اجتماعی کمک کند. برای موفقیت در بازاریابی رسانه‌های اجتماعی، نیاز است که برندتان روباتیک نبوده و دارای جنبه‌های انسانی و زنده باشد. در ستون امروز راه‌هایی برای رسیدن به این هدف را بررسی می‌کنیم.

    1-‌ آشنا باشید

    پشت لوگوی شرکت‌تان مخفی نشوید و پست‌های‌تان گمنام نباشد. یک چهره کلی از برندتان با آشکارسازی خود در مقابل مخاطب ایجاد کنید. به او نشان دهید که پشت این پست‌ها افراد حقیقی حضور دارند. علاقه و احساسات‌تان را در کنار اطلاعاتی که به مخاطب می‌دهید ابراز کنید و نشان دهید که دارای شخصیت هستید.

    2-‌ از دید اول فرد صحبت کنید

    اکانت رسانه‌های اجتماعی شما می‌تواند به جای اینکه حاوی عکس لوگوی‌تان باشد، عکس اشخاص اجرایی شرکت‌تان را در خود داشته باشد. هنگام صحبت با مخاطبان‌تان ضمیرهای مجموعه‌ای مانند ما یا در صورتی که مدیر و مالک شرکت خود شما هستید ضمیر من را به جای استفاده مدام از نام شرکت به‌کار برید. اهل گفت‌وگو، در دسترس و واکنش‌پذیر باشید. اگر به کیفیت برندتان شخصیت دهید، مورد تحسین قرار می‌گیرید. در این حالت نه تنها جرقه تعهدی معنا دار را در ذهن مشتری می‌زنید، بلکه میزان زیادی اعتماد نیز در او ایجاد می‌کنید.

    3-‌ از صحبت رسمی بپرهیزید

    گاهی اوقات برای خطاب قرار دادن دیگران نیاز نیست از اسامی و القاب سنگین و بسیار رسمی استفاده کنید. ایجاد محیط صمیمی و جو دوستانه بر ارتباط با مشتری اثرگذار است. قطعا شما درصدد ایجاد نفوذ در مخاطب خود هستید، پس بهتر است گاهی از زبان خودتان با لحنی صمیمی با مشتری صحبت کنید نه از مقام مدیر یک شرکت. گفت‌وگوی صمیمی و نزدیک در رسانه‌های اجتماعی تعامل زیادی با مخاطبان ایجاد می‌کند.

    4-‌ دیگران را با نام کوچک خطاب کنید

    یکی از روانشناسان معروف گفته است که برای هر فرد شنیدن هیچ کلمه‌ای شیرین‌تر از شنیدن نامش نیست. به همین خاطر بهتر است در خطاب قرار دادن مشتریان‌تان از عنصر نام غافل نشوید. البته آگاه باشید که در خطاب نام آنها صمیمیت بیش از حد به خرج ندهید و نام‌شان را شکسته تلفظ نکنید. این مسئله برای مشتری اهمیت دارد.

    5-‌ به اشتراک‌گذاری محتوا در زمان مناسب

    بهتر است به اشتراک‌گذاری محتوای‌تان در شبکه‌های اجتماعی را به زمان مناسب موکول کنید. همچنین هنگام اجرای استراتژی‌ها عامل زمان را در نظر داشته باشید و بدانید که اگر برنامه‌ای خوب را در زمان درستی پیش نبرید به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسید.

    6-‌ داشتن حس شوخ طبعی

    هیچ برندی نمی‌خواهد به‌عنوان برندی سختگیر، از مد افتاده و دور از دسترس مطرح شود. در حالی‌که بعضی از آنها بر اشتراک‌گذاری مطالب و انتشار خبرهای روزانه تکیه می‌کنند؛ باید این نکته را در ذهن داشته باشند که حس سرزندگی و شوخ طبعی را در کنار انتشار اخبارشان و به اشتراک‌گذاری پست‌ها اعمال کنند. به یاد داشته باشید که خنده بهترین درمان برای بسیاری از چیزهاست که یکی از آنها کسب وکار است.

    7-‌ به دیگران کمک کنید

    کمک به دیگران عملی نیک است. شاید این قانون منسوخ شده باشد، اما قانونی طلایی است. اینکه به فردی توجه نشان می‌دهید و او نیز متقابلا در مواقع لازم به شما کمک خواهد کرد بسیار پسندیده است. اگر به دیگران کمک کنید آنها تا ابد قدردان شما هستند. در پست‌ها تنها از ارزش و اهمیت خود صحبت نکنید. از ارزش مشتری نیز صحبت به میان آورید، این توجه حس خوبی به آنها منتقل خواهد کرد.

    IranMCT تیم مشاوران مدیریت ایران
    ۲۱ آبان ۹۴ ، ۱۰:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

    تیم مشاوران مدیریت ایران :

    دانشگاه هیوستون تگزاس University of Houston در خصوص انواع تیپ‌های شخصیتی فروشندگان تحقیقاتی انجام داده است.

    این تحقیقات در مدت 3 سال و با تحلیل رفتار و عملکرد 1000 فروشنده انجام‌شده است. نتایج این تحقیقات فروشندگان را به سه دسته تقسیم می‌نماید.

    این سه دسته فروشنده و نقاط ضعف و قوت آنان را در ادامه بیان می‌نماییم :

     1- فروشنده ارتباطی :

    فردی که ارزش کلیدی وی برای سازمان "دوست‌داشتنی بودن" شخصیت وی برای دیگران است. این فروشنده سعی می‌نماید تا با خریدار خودمانی شده و به گرمی رفتار نماید. این فروشنده در برقراری ارتباط تلفنی سرد (بدون برنامه و شناخت فرد ان سوی خط) بسیار موفق است.

    • نقاط قوت : به‌راحتی با خریدار بالقوه ارتباط برقرار نموده و قرار ملاقات می‌گذارد. هیچ ترسی یا استرسی قبل و حین مذاکره فروش ندارد.
    • نقاط ضعف : در پیگیری فرایند فروش با اکراه و ضعیف عمل می‌نماید زیرا که به دنبال پاسخ فوری از سوی خریدار است.


    2- فروشنده اطمینان دهنده :

    فردی که ارزش کلیدی وی برای سازمان "قابل‌احترام بودن" شخصیت وی برای دیگران است.

    • نقاط قوت : در پاسخ‌دهی به سوال مشتری بسیار موفق است. همه جزئیات عملکردی و ارزش‌های پیشنهادی محصولات و خدمات را می‌شناسد. می‌تواند موجب توسعه سطح ارتباط مشتری بالفعل با برند گردد.
    • نقاط ضعف : نه گفتن و عدم پذیرش در کارش نیست. علاقه‌ و توانی برای خاتمه فرایند مذاکره فروش ندارد.

     

    3- فروشنده وادار کننده :

    فردی که ارزش کلیدی وی برای سازمان "رقابت‌جویی"و "جدی بودن" وی است.

    • نقاط قوت : حتما مذاکره فروش را به نتیجه رسانده و برای سازمان پول می‌سازد. این فروشنده با بیان قوی، اعتمادبه‌نفس خود را به مشتری نشان داده و مشتری را به قبول کردن نظرش مجبور می‌سازد.
    • نقاط ضعف : صبور نیست . تمایل دارد که از بین مشتریانی که وی مراجعه می‌نمایند، تعدادی را گلچین و بقیه را نادیده گیرد.

    در دنیای واقعی، برخی از فروشندگان مانند ماشین ترکیبی دوگانه یا سه‌گانه از این خصوصیات شخصیتی دارند. اما اکثر فروشندگان فقط متمایل به یکی از این ویژگی‌های شخصیتی هستند.

     

    نتایج این تحقیقات نشان داده است که در حدود 20% فروشندگان از نوع فروشنده ارتباطی و 70% از نوع فروشنده اطمینان دهنده و 10% از نوع فروشنده وادار کننده هستند.

    درنتیجه در هنگام تشکیل یک تیم فروش، عمده فروشندگان دارای ویژگی‌های شخصیتی از نوع "فروشنده اطمینان دهنده" هستند. پس اغلب افراد تیم فروشتان زمان زیادی را صرف مذاکره با مشتری نموده و نه گفتن برایشان بسیار سخت است. 
    دقیقا کمبود زمان است که مدیر فروش را در مقابل فروشنده خود قرار داده است. همواره مدیر فروش از مدت مکالمه یا مذاکره فروشنده ناراضی است و به همین علت است که مدیران فروش برای اصلاح این مشکل به دریافت آموزش فروشندگی حرفه‌ای روی می‌آورند تا میزان زمان مکالمه تلفنی یا رو در روی فروشندگان خود را استاندار ساخته و استاندارد سازند.

    ما در تیم مشاوران مدیریت ایران به‌عنوان مشاور و مدرس فروش تلاش می‌نماییم تا فرایند فروش را به‌صورت پازل تجزیه و پس از شناسایی شخصیت و نحوه عملکرد هر فروشنده، بخشی از این پازل را به فروشنده‌ای که در انجام بخش قوی‌تر است، محول می‌نماییم.

    فروشندگان ارتباطی باید مسئول برقراری ارتباط تلفنی برای دریافت زمان ملاقات حضوری باشد. حتی این فروشنده را باید برای ایجاد شبکه در زمان برگزاری رویدادهای بازاریابی و یا نمایشگاه‌ها باید منصوب نمود.

    پس‌ازآن فروشنده اطمینان دهنده را مسئول ارائه اطلاعات به مخاطب می‌نماییم. با توجه به عدم توانایی پایان بخشی فرایند فروش در فروشنده ارتباطی و فروشنده و فروشنده اطمینان دهنده ، مرحله پایان داده به فروش و رساندن سازمان به پول را به فروشنده وادار کننده محول می‌نماییم.

    پس تمام فرایند فروش را نباید به تمام افراد تمام افراد تیم فروش محول نماییم.

    شاید بپرسید که اگر فردی دارای تیم فروش نباشد. چه ؟

    اگر شما فردی هستید که تمام عملیات فروش سازمان را به‌تنهایی انجام می‌دهید. باید به نقاط ضعف و قوت خودتان در زمان فروش نگاهی بی اندازید.

    حال شما از کدام نوع فروشند هستید ؟

     مطلب مرتبط : استخدام مدیر عقابی، مدیر بوقلمونی

    منبع : فروشندگان دارای 3 تیپ شخصیتی هستند، شما کدامیک هستید ؟

    تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

    IranMCT تیم مشاوران مدیریت ایران
    ۱۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر